امروز جمعه, 16 آذر 1403 - Fri 12 06 2024

منو

هسته ای؛ آنچه هست و آنچه خواهد شد.

  • دسته: سیاسی
  • بازدید: 8302

یادداشت

تحلیل بیانیه لوزان  LOZAN

کشور ما در حال حاضر یک راکتور اتمی دارد که در حالت تمام ظرفیت، تقریباً دو و نیم درصد از کل برق کشور را تولید می‌کند.


 این راکتور سالانه ۳۰ تن اورانیم با غنای حدود ۳ ونیم درصد احتیاج دارد.


 در کشور ما دو مرکز غنی سازی (تامین سوخت) وجود دارد: نطنز و فردو. محصولات فردو با غنای ۲۰ درصد برای راکتور تحقیقاتی تهران است که کاربرد اصلی آن تامین بعضی رادیو داروهاست. و نطنز سوخت سه ونیم درصد تولید می‌کند.


 به طور کلی حدود ۱۹۰۰۰ سانتریفیوژدر این دو مرکز نصب شده است که حدود ۲۰۰۰ در فردو و بقیه در نطنز می‌باشد ولی سانتریفیوژهای فردو به لحاظ تکنولوژی بالا‌تر هستند.


 از این ۱۹۰۰۰ تقریباً ۹۰۰۰ مشغول به کارند وبقیه آماده کار هستند و با این ظرفیت مشغول به کار سالانه دو نیم و تن اورانیم سه و نیم درصد تولید می‌شود. یعنی برای اینکه برای بوشهر خودکفا شویم باید حدود ۱۰۰ هزار سانتریفیوژ از نسل IR-۱ داشته باشیم که تقریباً توان تفکیکشان می‌شود حدود ۱۹۰ هزار سویی که سال گذشته مقام معظم رهبری مدظله العالی به آن اشاره فرمودند (یک نکته مهم اینجا تفاوت سانتریفیوژ با سوSWU هست که سو در واقع توان سانتریفیوژ است و هر چه سانتریفیوژ توانش بالا‌تر باشد، می‌شود با تعداد کمتری از آن‌ها به غنی سازی مورد نظر رسید. همچنین درمورد خود واحد سو هم یک اختلاف کوچک وجود دارد چنانکه سو در ایران به توان تفکیک برای هگزا فلوراید اورانیم گفته می‌شود در حالیکه در جاهای دیگر به توان تفکیک اورانیم اطلاق می‌شود و لذا ممکن است اعداد دیگری را بشنوید که منشأ تفاوتشان می‌تواند همین باشد البته معمولاً نمی‌گویند چند سانتریفیوژ لازم داریم بلکه می‌گویند چند سو نیاز داریم لیکن من به خاطر اینکه در بیانیه مشترک به تعداد سانتیرفیوژ‌ها اشاره شده نه توان آن‌ها و برای اینکه بشود ابعاد داستان را درک کرد ازتعدادشان صحبت می‌کنم)


 قرار است که سوخت بوشهر تا ۸سال توسط روسیه تأمین شود و برای همین هم پیشنهاد اولیه ایران این بود که توان غنی سازی ایران برای خودکفایی سوخت به طور پلکانی در یک بازده حدود۸ساله افزایش پیدا کند.


 در متن بیانیه راجع به تعداد سانتریفیوژ‌ها صحبتی نیست ولی در تفسیر‌های طرف ایرانی صحبت از ۵۰۰۰ سانتریفیوژ فعال شده که نوع آن قید نشده است (ایران فعلا چند نوع سانتریفیوژ ساخته که بدترینشIR-۱ یا‌‌ همان نسل ۱ هست و بهترینش هم IR-۸ می‌باشد که توان آخری ۱۶ برابر اولی است. البته تولید انبوه نشده و فقط نسل IR-۱ و IR-۲ تولید انبوه شدند.) ولی در سندی که وزارت خارجه امریکا منتشر کرده (تفسیر امریکا از بیانیه مشترک) نسل ۱ ذکر شده است. (باید دقت داشت که۵۰۰۰ سانتریفیوژ از نسل IR-۸ معادل ۹۰۰۰۰ عدد از نسل اول می‌شود!!)

 بند بالا می‌گوید برای مدتی که بعداً توافق می‌شود (در سند آمریکایی این زمان ۱۰ سال هست و‌‌ همان دوره‌ای است که در گفتگو از آن به عنوان دوره زمانی برنامه جامع اقدام مشترک یاد می‌شود) تنها یک سوم از توان فعلی غنی سازی ایران می‌تواند به کار باشد که این خودش معادل ۱/۳۶از توانی است که علی القاعده لازم داریم و دفعتاً هم قادر به تأمین آن نیستیم. مثلاً اگر قرار باشد که ۱۰ تا ۱۵ سال هیچ فعالیتی در زمینه ساخت سانتریفیوژ‌ها نداشته باشیم بعد از آن دوره اگر با تمام توان هم بسازیم چیزی از بیشتر از ۱۰ سال طول خواهد کشید تا به توان لازم برسیم یعنی در مجموع تا حدود ۲۵ سال دیگر باید سوخت وارد کنیم.


 در تفسیری که آمریکایی‌ها ارائه کردند ذکر شده که ۱۰ تن اورانیمی (سه و نیم درصدی) که تا حالا غنی شده است به ۳۰۰ کیلو تقلیل پیدا کند (رقیق شود) این موضوع در بیانیه تصریح نشده و اگر اجرا شود برگشت پذیر خواهد بود ولی می‌شود این طور برداشت کرد که حاصل هفت الی هشت سال کارکرد تأسیسات نطنز از بین می‌رود و بعد از دوره‌ای، اعتماد سازی دوباره باید انجام شود.


 در فردو تعدادی سانتریفیوژ بدون کارکرد باقی می‌ماند ولی کار نمی‌کند! و به طورکلی به یک مرکز تحقیقاتی تبدیل می‌شود. در این حالت عملاً غنی سازی فردو تعطیل می‌شود و ظاهراً این یک تعلیق مثلاً ۱۰ ساله نیست بلکه یک تغییر کاربری دائمی است. از طرفی اگر سوخت راکتور تهران به طور دائمی تامین شود، و هیچ‌گاه برنامه هسته‌ای ایران تهدید نظامی نشود و هیچ‌گاه بنا نباشد که سوخت‌های با غنای بالا‌تر مثلا آنقدر که برای زیردریایی‌ها یا ناو‌ها احتیاج است، تولید گردد؛ آنگاه به این مرکز نیازی هم نیست.


 راکتور آب سنگین اراک تغییر زیاد بدی پیدا نمی‌کند و فقط عیب آن این است که با مشارکت خارجی‌ها باید باز طراحی شود.


 ایران باید پروتکل الحاقی را امضا کند که در متن انگلیسی گفته شده است «موقتاً» ولی زمان تداومش معلوم نشده است. (آقای ظریف در متنی که قرائت کرد به جای «موقتاً» گفت «داوطلبانه»)


 اصل این موضوع از جنبه فنی، اقتصادی و حتی نظامی نه برای ایران و نه برای غربی‌ها اصلاً به این اندازه‌ای که دارد برایش از دو طرف هزینه می‌شود ارزش ندارد و این موضوعی است که اهل فن هر دو طرف برخلاف سیاسیون مطبوعاتشان به خوبی می‌دانند اما این موضوع برای تنها کشوری که واقعاً اهمیت دارد اسرائیل است و همه حساسیت غربی‌ها هم به دلیل نفوذ و قدرت سیاسی و اقتصادی اسرائیل و لابی‌های منتسب به آن‌ها در غرب است.


 تقریباً محال است که بتوان با هر نوع ساز و کار و توافق نامه‌ای جلو دستیابی نظامی کشوری به مساحت قریب به ۲ میلیون کلیوم‌تر مربع و توان بومی شده را که برای رسیدن به سلاح مصر باشد را گرفت به جز اینکه کل برنامه هسته‌ای آن کشور را شخم بزنند.


 موضوع تهدید بودن ایران هسته‌ای برای جهان، یک فریب بزرگ بیشتر نیست زیرا همه می‌دانند ایران در یکی دو قرن اخیر به هیچ کشوری تجاوز نظامی نکرده و هیچ کشوری حتی اسرائیل را هم به حمله پیشدستانه تهدید نکرده و نیز به دلیل ثبات سیاسی که دارد احتمال ندارد افراطی‌گری و از کنترل خارج شدن در آنکه بتواند با سلاح هسته‌ای مخل ثبات جهان شود، نزدیک به صفر است. که اگر این دلیل ترس آن‌ها بود پاکستان گزینه بسیار خطرناک تری بوده و هست. لذا موضوع مورد بحث در مذاکرات هسته‌ای مناقشه ایران با یک کشور خارجی بر سر اختلاف مرزی نیست که یک موضوع بین المللی باشد بلکه چانه زینی برای استقلال کشور است. اگر صنعت هسته‌ای به ضرر یا نفع مردم است اگر در یک شور مشکل حقوق بشر وجود دارد یا ندارد اگر فساد اقتصادی هست یا نیست و... این موضوعی است که اگر خود ملت ایران شایستگی و توان اصلاح آن را داشته باشند، پایدار می‌ماند ولو اینکه دیر حاصل شود وگرنه با دخالت خارجی وضع هیچ کشوری بهتر نشده است.


 در خصوص اینکه این محدودیت‌ها می‌تواند به روند علمی کشور ما ضربه بزند یا خیر؟ باید گفت به بیان دقیق پیشرفت کشور ما در هسته‌ای علمی نیست بلکه تکنولوژیکی است؛ چون علوم هسته‌ای به معنای واقعی کلمه چند دهه‌ای هست که کشف شده است و آن چیزی که در جوامع علمی هسته‌ای در موردش صحبت می‌شود فعلاً کاربردی در حوزه صنعت به طور ملموس برای جامعه ندارد (حتی در آمریکا) طبیعی است چون همیشه علم خیلی جلو‌تر از تکنولوژی است آن چیزی هم که ما امروز داریم و ۲۰ سال پیش نداشتیم علم هسته‌ای نیست بلکه فن هسته‌ای و البته آن هم مثل علم یک مفهوم رو به پیشرفت هست. اما اینکه آیا روند رو به رشد تکنولوژی هسته‌ای با این توافق احتمالی کند می‌شود یا خیر بستگی به متن توافق آتی دارد و بیشتر به اراده سیاسی دولت وابسته است و با توجه به برآیندی که از دولت داریم ظاهراً این روند کند می‌شود به این دلیل که تصور این دولت این است که هسته‌ای نه تنها جزء اولویت‌های کشور نیست بلکه مایه دردسر هم هست چون از صمیم قلب معتقدند مشکلی که دنیا با ما دارد ترس از دستیابی ما به سلاح هسته‌ای است که با این توافق احتمالی کند می‌شود.


 ظاهراً حتی اگر با تفسیری که دکتر ظریف ارائه می‌دهد توافقی منعقد شود باز هم برای ایران باخت هست ولی اگر داستان به همین جا ختم می‌شود به نظرم قابل قبول بود ولی قصه اینجاست که این خاکریز اول است و اگر ببینند که قابل فتح شدن است برای فتح باقی خاکریز‌ها هم دندان تیز می‌کنند و سلاحشان هم تحریم خواهد بود زیرا جهل در جامعه ما فراگیر شدن و عمده مشکلشان را اقتصادی می‌دانند و مشکل اقتصادی را نه ناشی از تنبلی ۴۰ ساله بلکه ناشی از تحریم می‌دانند و اولین سیگنال موفقیت تحریم‌ها را در خرداد ۹۲ فرستادند.


 به نظرم برای جامعه‌ای که به ویروس کنشده فساد اقتصادی و نیروی کار تنبل مبتلا هست تحریم مثل زهری تلخ برای کشتن ویروس، بهترین داروست ولی حالا که تقریباً تلخی زهر رو به تسکین یا حداقل عادی شدن رفته است مصرانه توسط دولتی که تمام نگاهش به بیرون از کشور است مطالبه پادزهر می‌شود آن هم به هر قیمتی!


 بیانیه لوزان فارغ از مباحث فنی دو ایراد مهم دارد اول عدول از خطوط قرمز رهبری معظم انقلاب است که قرار بود توافق احتمالی دو مرحله نشود که شد، فردو تعطیل نشود که شد، لغو تحریم‌ها همزمان با اجرای توافق باشد که نیست (طبق تفسیری که آمریکایی‌ها ارائه کردند و لغو تحریم‌ها بعد از تأیید صحت برنامه هسته ایران توسط آژانسی است که این جمله «صلح آمیز بودن تمام برنامه هسته‌ای ایران را آژانس نمی‌تواند تایید کند» پای ثابت همه گزارشات در این سال‌ها بوده است)


 حال شما جای رهبرمعظم انقلاب بودید چه می‌کردید؟ از لحظه انتشار بیانیه اغلب رسانه‌های فارسی زبان خارجی به علاوه رسانه ملی به علاوه تیم دولت این را نه یک بیانیه بلکه یک توافقنامه معرفی کردند (شاهد آن هم حمله به بورس و سقوط بازارهای دلار و سکه است که کاملاً موقتی است و به احتمال زیاد در سه ماه آتی با سرعت دو برابر عقب گرد می‌کند) و موقع نوشتن متن توافق تازه مسئله شورع می‌شود چون آقای ظریف معنی خدعه آمریکا را متوجه می‌شود و طرف غربی هم که تقریباً محاله کوتاه بیاید. دولت ما هم که به هر قیمتی می‌خواهد توافق انجام شود، فضا هم که توسط رسانه‌ها به یک صحنه پیروزی غرورانگیز تشبیه شده که قرار است از فردا مایحتاج مردم مفت شود و کار و بار هم سکه گردد و... لذا اگر مقام معظم رهبری بخواهد سکوت کند که می‌شود باخت محض، اگر هم بخواهند جلوی ماجرا را بگیرد با این فضایی که ایجاد شده چنین در جامعه تلقی می‌شود که رهبری یک بازی برده را نپذیرفته و ایشان هست که جلو گل و بلبل شدن مملکت را گرفته است!!!


 حالا این وظیفه من وشماست که بدون مخالفت متعصبانه یا جانبداری جاهلانه با توافق احتمالی، سعی کنیم از موضع منصفانه نکات مخفی به ویژه موارد تفسیر پذیر را با تشریح سناریوهای احتمالی شفاف سازی کنیم. الخیر فی ما وقع... تدبیر از ما تقدیر با خدا، ما مکلف به عملیم با رضا نه تنبلی با دعا.

به قلم حسین طالبی طادی

منبع: گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد