جلسه چهل و دوم تدبر صحیفه سجادیه
- دسته: معاونت پژوهش
- بازدید: 426
به گزارش معاونت پژوهش مدرسه، چهل و دومین جلسه ی پژوهشی تدبر و محوربندی و بازخوانی صحیفه سجادیه با حضور اساتید و طلاب این مدرسه در روز چهارشنبه 19 خرداد ۱۴۰۰ ساعت 8 صبح، دعای بیستم توسط خانم زکاوه در اسکای روم برگزار شد. خانم زکاوه از طلاب مدرسه به ارائه شرح دعای بیستم با موضوع"دعای آن حضرت در مکارم اخلاق و اعمال پسندیده" از نیمه فراز 7 تا فراز 9 پرداخت. جلسه چنین گذشت:
در ابتدای جلسه صوت صلوات امام سجاد علیه السلام پخش شد. سپس خانم باقری مروری در جلسه قبل و بیان مطالبی راجع به امام سجاد و دوران زندگی ایشان داشتند و فرمودند امام در سال 36 یا 38 هجری متولد شدند و اگر بدانیم این سال 36 یا 38 تقریباً با توجه به شهادت حضرت علی علیه السلام که در سال 40 بوده یعنی چیزی حدود ما بین 2 تا 4 سال بنا به اختلاف تاریخ ولادت ایشان می توانسته اند حضرت علی علیه السلام را دیده و درک کرده باشند و بعد از آن هم می بینیم امام حسن علیه السلام تا سال 50 هجری بوده اند و چیزی حدود 10 سال هم دوران امام حسن علیه السلام را درک کرده اند و بعد از آن از سال 50 تا 61 حضور امام حسین علیه السلام در عرصه های مختلف بوده اند. از سال 61 تا سال 95-94 که شهادت خود حضرت هست، چیزی حدود 35-34 سال خود حضرت زعامت و امامت حکومت را به عهده داشتند. تقریباً ائمه معصومین در سنین جوانی به شهادت رسیدن و عمر مبارکشان حدودا بیشتر از 60 سال نبوده ولی با همین عمر کوتاه فعالیت های اثربخشی را در جامعه اسلامی داشتند. امروز یک سیمایی کلی از شرایط آن زمان را می خواهم مطرح کنم و وارد فعالیت هایشان نمی شوم. حضرت یک همسر آزاد داشتند که دختر امام حسن علیه السلام بودند که فرزندشان هم امام محمدباقر علیه السلام می شوند و ظاهرا سایر فرزندان امام از زنان غیر آزاد یعنی کنیزان بوده اند و در زندگی حضرت هم نگاه کنیم می بینیم یکی از فعالیت های امام این بوده که برده ها را می خریدند و آزاد می کردند و اینکه زنانشان را هم از این بردگان انتخاب می کردند جزو فعالیت های حضرت بوده است که در جهت آزاد کردن این ها به این شیوه عمل می کردند.امام در زمانی که بودند هم حاکمان مختلف را دیده اند (معاویه، یزیدبن معاویه، معاویه بن یزید که پسر یزید بوده، عبدالملک بن مروان و ولیدبن عبدالملک) که سرانجام ولیدبن عبدالملک امام را با سم به شهادت می رساند. از شیخ مفید و شیخ صدوق معروف است که مادر امام سجاد علیه السلام شهربانو بوده اند و این خانم یکی از خانم های طبقه بالای جامعه ایرانی بوده و بعضی اختلاف نظر بر سر مادر امام دارند ولی در تاریخ مشهور چنین فردی ذکر شده است. اما 4 قیام در زمان امامت امام وجود داشته است. در واقع یکی مقارن امامت و مابقی در زمان امامت خود حضرت بوده است. اولین قیام و جنبش قیام کربلا بوده است. دومین قیام حَره بوده که دو سال بعد از واقعه کربلا در مدینه صورت می گیرد که توسط فرزند حنظله غسیل الملائکه صورت می گیرد، ظاهرا ً امام با این قیام همراهی نمی کنند. سومین قیام، قیام توابین بود. توابین توسط سلیمان بن صرد خزاعی در کوفه صورت گرفت اگرچه که هدف ایشان این بود که می خواستند حکومت را به دست اهل بیت علیهم السلام برسانند اما رابطه سیاسی خاصی بین افراد و امام برقرا نمی شود و چهارمین قیام، قیام مختار است که در کوفه شکل گرفته است که در این قیام تردیدها وجود دارد که آیا مستقیم از امام کسب تکلیف کردند یا نکردند.
در رابطه با آثار امام باید گفت که 4 اثر مکتوب از ایشان به جا مانده است: صحیفه سجادیه که تصویر گویایی میدهد از آن زمان که همراه بوده با بعضی از دعاهای امام، بعضی حالت بصیرت بخشی دارد برخی حالت تزکیه است و بعضی حالت استعاذه دارد و برخی هم حالت بی زاری از رفتار مردم آن زمان است و همچنین سایر موارد و آن معرفت بخشی که در آن وجود دارد. اثر دیگر رساله الحقوق است که 51 حق را بیان کرده اند از حق خداوند تا والدین، حق جوارح، حق همسایه، حق صدقه، حق دشمن، حق همنشین و آن هم یکی از کتاب هایی است که باید در کنار صحیفه خوانده شود. دعای بعدی، دعای ابوحمزه ثمالی است که دعای پرمحتوایی است که در ماه مبارک رمضان عزیزان عنایت دارند، و در آخر زیارت امین الله است که از امام به یادگار برای ما مانده است.
در دعای مکارم، امام برترین ها و افضل ترین ها را درخواست می کنند و اگر بخواهیم به شکل کلی فهرست کنیم اینگونه است: اکمل ایمان، افضل یقین، احسن النیات، احسن الاعمال. یک ترتیبی هم در واقع در اینجا دیده می شود.اول بحث پایه های نظری را مطرح می کنند بعد وارد عمل می شوند. اگر می بینیم در عمل مشکل داریم، مشکل در تحکیم پایه های نظری است، وارد اعمال که می شوند می گویند چگونه اعمالی. اعمالی که اشتغال به غیر نمی شود. کاری که تو از من می خواهی و سؤال می کنی، کاری که برای آن خلق شده ام. پس هر کاری هم امام مد نظرشون نیست. بعد وارد بحث های دوری از عوامل فتنه شده. امام می فرمایند عوامل فتنه چه چیزهایی هست؟ 1- چشم داشت و نگاه به دارایی است؛ 2- کبر؛ 3- عجب (چیزهایی که عبادت ها را تخریب می کند.) و امام در مقابل اینها چه چیزهایی را می خواهند؟ امام می فرمایند که من دست به خیر باشم و در این دست به خیری من دچار فخر نشوم و برای همه ی این ها راهکار دارند. چگونه می شود من دچار فخر نشوم ولی همواره نامم به نیکی یاد شود. در مقابل هر بزرگی در برابر دیگران برخورد فرد با نفس و درون خودش و مورد عتاب قرار دادن خودش است؛ اینکه مثلاً تو فلان شخصیت هستی در درون خودت فکر کن کسی نیستی بلکه عبدی از عباد الهی هستی و آنکه به تو عزت و بزرگی می دهد خدا است. پس آن بزرگی که در مقابل مردم است، آن بزرگی خداوند در چشم مردم است نه بزرگی تو. الآن مشکل ما هم در جامعه همین است.
و در ادامه خانم زکاوه شرح فرازهای جدید را بیان کردند:
دوران زندگی امام علیه السلام مصادف بود با زمان حکومت چهار خلیفه که بیشترین زمان امامت امام، زمان عبدالملک بن مروان بود و اینکه در دعاهای حضرت این دوران ها بی تأثیر نبوده است.
ادامه فراز هفتم که به بحث اجتماعی دعا رسیدیم: «وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ، وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِينَ النُّصْرَةَ، وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ، وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ ، وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلَاوَةَ الْاَمَنَةِ الْاَمَنَةِ»
4- دوستى يا دشمنى نزديكان
در نزديكان و خويشان به طور طبيعى محبت باطنى برقرار است ولى گاهى بدبرداشتى و بدگمانى، مايه از هم پاشيدگى خويشاوندى خانوادگى مىشود پس در صورت ادامه تبديل به كينه و دشمنى و انتقام خونين مىگردد.
در عصر جاهليت قبل از اسلام و اقوام و ملل به دور از تمدن شهرى كنونى به رسم خون در برابر خون، قبيلهها از يكديگر انتقام سخت مىگرفتند و اگر كسى از قومى دچار بدبينى يا تجاوز به حقوق ديگرى مىشد، همه قبيله به خاطر يك نفر از تمامى قبيله ديگر تصفيه حساب مىكرد و اين رسم جاهلى سبب مىشد كه قبيلههايى كه حتى در آنها خويشانى با هم ازدواج كرده بودند و ارتباط فاميلى داشتند، در اين آتشها مىسوختند و نسل بسيارى نابود مىگشت و در اثر اين شيوه شيطانى، پيوند قلبها پاره پاره شده و عاطفهها به سنگدلى و خوى تجاوزگرى تبديل گرديده و دوستىها و آشتىها به دورى و نزاع مىانجاميد.
بنابراين اسلام به اصالت برادرى و دوستى در بين مردم تأكيد داشته و از عوامل و زمينههاى تفرقه و جدايى پرهيز داده است، تا زندگى مسالمتآميز برقرار باشد.
ارتباط انسانها با يكديگر
البته انسانها در ارتباط با يكديگر و شيوههاى رفتارى به سه گروه تقسيم مىشوند:
- گروهى از انسانها در ارتباطهاى خود به مردم اصالت داده و مردم را اصل و ركن اهميت خويش قرار مىدهند كه اين ذهنيّت سبب ريا در عمل و رفتار شده و عيوب و ضعفهاى خود را مىپوشانند مانند: هنرمندان و ورزشكاران و سرمايه داران بازارى كه براى جلب نظر مردم و حمايت آنان از مردم تعريف و تمجيد مىكنند و براى احترام به لطف مردم تا كمر خم شده و در برابر پولشان كرنش مىنمايند.
- گروهى از انسانها در رابطهها از مردم متنفرند و به آنان اهانت هم مىكنند، مانند بعضى كه مىگويند: مردم چه كارهاند؟ يا فلانى الاغ كى باشد و...
يا برخى خود را در موضع تهمت و ناسزاگويى مردم قرار مىدهند تا معروف و محبوب باشند، مانند درويشانى كه ظرف شراب به دست گرفته تا مردم به آنها بد بگويند ولى مىخواهند تهذيب نفس كنند. اين برنامهها بازار شهرت سازى است كه محتواى حقيقى ندارد. و در قيامت به آنان خطاب مىشود با هر كه دوست بودهايد و الگوى خود قرار دادهايد، حركت كنيد تا به اعمالتان رسيدگى شود.
بنابراين گفته اولياى دين كه: خود را در معرض تهمت قرار ندهيد و از مكانهاى مشكوك و شبههناك پرهيز كنيد؛ به خاطر حفظ شخصيت و آبروى انسانى است. اگر كسى بخواهد عضوى از بدن خود را معيوب كند به كفران نعمت دچار شده و اگر كسى هم بخواهد بدون علت آبروى خود را بريزد، نعمت حق را ناسپاسى نموده است، پس از وجود مردم بايد به اندازه نياز بهره گرفت.
- گروهى از انسانها با مردم، ولى بيرون از مردمند، يعنى مانند اولياء اللّه و دانشمندان و حاكمان كه در متن جامعه همراه با دوستى و محبت مردم زندگى مىكنند ولى در حقيقت امور از آنان جدايند و اعتنايى به حرف و كنايه و نيش آنها ندارند و به تكاليف خود عمل مىكنند. اين گونه افراد داراى شخصيت بزرگ و مقامى بلند و محبوبيتى ويژه در بين مردم هستند و از شهرت و ثروت اندوزى و رفتارهاى ناشايست، دورى مىكنند.
5- خوش رفتارى يا بدرفتارى با نزديكان
سيره سلوكى و رفتارى نيكو پسند از اصلىترين شيوههاى انبيا و اولياى الهى است. برخورد خوش و معاشرت درست به ويژه با بستگان برخواسته از نهاد و سرشت سالم آدمى است. رعايت حال و رسيدگى به امور خويشان و دورى از رفتار بازدارنده و تنفّرآميز در سنت معصومان بسيار سفارش شده است. از آن جا شريعت اسلامى بر مبناى حكومت و مديريت جامعه همگرا؛ سامان يافته است پس از ديدگاه جامعهشناسى، نظام يافتن چنين تشكلى با هماهنگى و تفاهم و همدلى جمعى به دست مىآيد و رحمت، محور اين همسويى است.
خوشرفتارى امام سجّاد (عليه السلام)
از رفتار نيكوى حضرت با غلامان خود كه سرمشق تربيتى ماست اين كه، امام سجّاد (عليه السلام) غلام خود را براى امرى دوبار صدا زد، ولى غلام به فرمان ايشان اعتنايى نكرد، حضرت بار سوم غلام را صدا كرد ولى او جواب نداد و چون امام (عليه السلام) نزد او رفت و پرسيد: چرا صداى مرا مىشنيدى ولى جواب نمىدادى؟ غلام گفت: مىدانستم كه بر من خشم نمىكنى و از تو ايمن هستم.
6- يارى رسانى يا بىاعتنايى به نزديكان
در اين فراز توجه به نزديكان و ارحام بسيار مورد سفارش قرار گرفته است حتى بريدن و دورى از آنان هم با شرايطى خاص صورت مىگيرد.
اگر زمينههاى يارى به صاحبان رحم و بستگان، خواه مالى يا غير آن؛ داراى ملاكهاى ارزشى، از جمله استحقاق و شأنيت افراد باشد و اعطاء و لطف دهنده چنين توانمندى را ايجاد كند، نيكوست؛ به ويژه در مسائل حقوق واجب شرعى، مانند: خمس، زكات كه نيازمند برائت شرعى است.
يكى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره انسان دچار آن بوده و اكنون پيشرفتهاى صنعتى و مادى هم به آن دامن زده است، معضل فاصله طبقاتى است، به اين معنا كه فقر و تهيدستى از يك سو و تراكم اموال از سوى ديگر، نظام اجتماعى حقيقى را بر هم مىزند.
گروهى از فزونى ثروت و مال اندوزى، حساب اموالشان از دستان آنان بيرون مىرود. و گروهى از كمبود نيازمندى رنج مىبرند به گونهاى كه حتى لوازم ضرورى زندگى مانند مسكن و لباس براى آنان ممكن نيست. پس فاصله بين فقر و غنا، سبب دورى دلها و جدايى اقوام و خويشان در يك جامعه مىشود.
در چنين جامعهاى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبينى و كينه و جنگ روانى اجتنابناپذير است. درِ كمكهاى انسانى و تعاونىها به معناى حقيقى به روى مردم بسته مىشود؛ پس باب رباخوارى، احتكار، گران فروشى، كلاهبردارى باز مىگردد.
در نظر ابتدايى، انفاق و بذل مال، كم شدن مال است ولى اين همان ديد كوته بينانه شيطانى است كه انسان را از فقر و تنگدستى مىترساند، به ويژه اگر اموال را خوب در راه درست انفاق كند و انفاق واجب مانند زكات و خمس و احسان مستحبى مانند صدقات و نذورات را به اهل آن واگذارد؛ تأمين كننده آينده خويش و فرزندان خواهد بود. ولى شيطان از انباشتن اموال در راه باطل و عمل زشت بهره زيادى مىبرد و فحشا و منكرات را در بين خانوادهها و جوامع بشرى گسترش مىدهد كه نتيجه آن فروپاشى كانون خانواده، رواج مواد مخدّر و مسائل جنسى است.
ولى با دقت مىبينيم كه انفاق ضامن بقاى اجتماع و تحكيم عدالت اجتماعى و سبب كم شدن فاصله طبقاتى در پيشرفت همگانى و عمومى مىباشد. مسلم است كه با پيشرفت اجتماع، رفاه و آسايش مورد قبول خداوند فراهم مىگردد.
7- دوستى واقعى يا غيرواقعى
حقيقت دوستى تنها به آداب معاشرت و رفتار نيك نيست، بلكه دارا بودن يك دسته از صفات انسانى برجسته؛ مانند گذشت، صبر، ايثار، مدارا و ... است.
مدارا در لغت به معناى ملاطفت و ملايمت است؛ يعنى وقتى كسى كه مىخواهد با ديگرى به نيكى مدارا كند در رفتار با او به نرمى و گشادهرويى سخن مىگويد و در انديشه و پندارش با او همفكر و همعقيده مىشود.
اين روش به ويژه در برابر دشمنان سفارش شده است كه رفتار نرم و گرم با مهربانى مىتواند دشمنى را به دوستى تبديل كند و باطلى را به سوى حق بكشاند.
آنگاه كه فرعون سر به طغيان مىگذارد و فرياد خدايى مىكشد؛ حضرت حق تعالى موسى و برادرش را به سوى او مىفرستد و سفارش مىفرمايد:
«اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»؛ هر دو به سوى فرعون برويد؛ زيرا او [در برابر خدا] سركشى كرده است.* پس با گفتارى نرم به او بگوييد، اميد است كه هوشيار شود و [آيين حق را بپذيرد] يا بترسد [و از سركشى باز ايستد.
لَيِّن يعنى براى اين كه سخن بتواند در او نفوذ كرده و اثر بگذارد با نرمى و آرامش رفتار كنند تا بيدار شود يا بترسد. و اگر با خشونت و تندى باشد به يقين مخالفت مىكند.
8- بىتوجهى به همنشينان يا نيك رفتارى با آنان
از اهداف اصلى بعثت پيامبران، اخلاق معاشرتى مردم بوده است، به ويژه حسن خلق كه كليد بهشت و وسيله جلب رضاى خدا، نشانه قدرت ايمان و همطراز با عبادتهاى شبانه روزى است.
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) مىفرمايد:
«أَحَبُّكُمْ إِلَى اللَّهِ أَحْسَنُكُمْ أَخْلاقاً الْمُوَطِّئُونَ اكْنافاً الَّذينَ يَاْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُونَ وَ أَبْغَضُكُمْ إِلَى اللَّهِ الْمَشَّاؤُنَ بِالنَّمِيْمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْإِخْوانِ الْمُلْتَمِسُونَ لِلْبَراءِ الْعَثَراتِ»؛از همه شما محبوبتر نزد خدا كسى است كه اخلاقش از همه بهتر باشد، همان كسانى كه متواضعند، با ديگران مىجوشند و مردم نيز با آنها مىجوشند و از همه منفورتر نزد خدا؛ سخن چينانى هستند كه در ميان برادران جدايى مىافكنند و براى افراد بىگناه در جستجوى لغزشند.
بدون شك از عوامل سازنده شخصيّت انسان بعد اراده و تصميم او، همنشينى و معاشرت با انسانهاى گوناگون است؛ زيرا انسان ناخواسته تأثيرپذير از همنشينان است و بخش مهمى از افكار و صفات اخلاقى خود را از طريق آنان مىگيرد. اين حقيقت روانى از نظر علمى و تجربى هم به اثبات رسيده و آيات و روايات بسيارى هم در دوستيابى و شناخت نيك همنشين وارد شده است.
چه بسا نقش همنشين در خوشبختى و بدبختى حياتى است كه گاه تا سر حد خوارى و نابودى پيش مىبرد و گاه به اوج افتخار مىرساند..
قرآن از حالت دوستانى كه در مسير گناه و فساد و يا زرق و برق دنيا، دست مودّت و همكارى به هم مىدهند پرده برداشته و مىفرمايد:
«الْأَخِلَّآءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ»؛ در آن روز دوستان دشمن يكديگرند مگر پرهيزكاران.
تبديل شدن دوستىهاى شيرين به دشمنى آشكار در روز قيامت طبيعى است؛ زيرا هر كسى ديگرى را عامل بدبختى و بيچارگى خود مىشمرد، مىگويد: تو اين راه را به من نشان دادى و مرا به سوى آن دعوت كردى. تو بودى كه دنيا را در نظر من زينت دادى و مرا به آن تشويق نمودى، تو بودى كه مرا غرق نخوت و شهرت و ثروت كردى و از سرنوشتم بىخبر كردى و... .
تنها پرهيزگاران كه پيوندشان جاودانى است، چرا كه بر محور ارزشهاى جاودانى دور زده و نتايج پربار آن در آخرت آشكار مىشود و چه لذّتها و خوشىهايى در انتظار آنان است.
9- آرامش و امنيّت يا ترس از ستمكاران
در مرحله اول براى انسان، امنيّت درونى و روانى؛ مهمتر از امنيّت جانى و جسمى است. از اين رو در اسلام وجود حاكم عادل براى مردم بسيار ضرورى شمرده شده است؛ زيرا عدالت در حكومت و اميران، سبب آرامش و دوستى در جامعه مىگردد؛ و امنيّت روانى و احساس همگرايى بر دلها و جانها سيطره پيدا مىكند.
در حكومت ظالمان، انحراف اخلاقى زيادى صورت مىگيرد و مردم از ترس جان خود يا براى جلب رضاى آنان به دروغ مدح و ستايش مىكنند و در برابرشان سر تعظيم فرود مىآورند كه اين دسته از حكّام ستمگر در روز قيامت در عذاب شديد خواهند بود.
بنابراين برقرارى حاكم خيرخواه و دادگر از جهت شأن انسانى و طبيعت أمن آدميان، ارزش و اهميت حياتى دارد.
شرط اوّل بهشتى شدن؛ ترسِ برگرفته از معرفت است. شناخت مقام پروردگار و ترسيدن از مخالفت فرمان او، كليد راهيابى به منطقه امن اوست.
شرط دوّم؛ در حقيقت نتيجه شرط اول و ميوه درخت خوف است، تسلّط بر هواى نفس و بازداشتن آن از سركشى است؛ زيرا ابزار اصلى نفوذ شيطان در وجود آدمى هواى نفس است كه ريشه همه مفاسد و بدبختىهاى بشر است و مقام رب او مقام عدالت و امنيّت اوست كه باهواپرستى مبارزه مىكند تا آشوب نكند و جهنمِ قيامت زاييده هواپرستى است كه جهنمهاى سوزان دنيا همچون جنگها و جدالها و كينه توزىها، بى نظمىها و ناامنىهاى درونى و بيرونى از آن شعله مىگيرد.
فراز هشتم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اجْعَلْ لِي يَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِي ، وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِي ، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِي ، وَ هَبْ لِي مَكْراً عَلَى مَنْ كَايَدَنِي ، وَ قُدْرَةً عَلَى مَنِ اضْطَهَدَنِي ، وَ تَكْذِيباً لِمَنْ قَصَبَنِي، وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِي ، وَ وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِي ، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي»؛ خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا بر کسی که به من ستم میکند چیره و بر ضدّ کسی که با من به مجادله برمیخیزد زبان گویا و بر کسی که با من دشمنی میورزد، پیروز قرار ده و علیه کسی که نیرنگم میزند، چارهجویی بخش؛ و در برابر کسی که به من ستم میکند قدرت عنایت کن؛ و علیه کسی که به من دشنام میدهد و غیبت میکند، توان تکذیب مرحمت فرما؛ و از دست کسی که مرا تهدید میکند، به سلامت دار؛ و از آنکه مرا به راه صواب میبرد، توفیق فرمانبری ده؛ و از آنکه مرا به راه راست هدایت میکند، توفیق پیروی عنایت کن.
مشكلى كه در طول تاريخ انسان از ابتداى شروع حيات تا به اين زمان وجود داشته، و به نظر مىرسد كه ما در تمام مشكلات و گناهان و معاصى و ظلمها باشد، اطاعت نكردن انسان از اولياى الهى، و فرار بشر از خط فرمانبردارى از انبيا و امامان بوده است.
دفاع و يارى در هنگام ستمگرى و فتنه زمامداران جور، از نشانههاى مردم باايمان است. چنانچه مردم در دفاع از حق يا وطن و يارى رسانى به يكديگر كوتاهى كنند و اسباب ورود دشمن و ستمگرى را فراهم سازند، به ضعف ايمان دچار شدهاند.
فراز نهم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ ، وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ ، وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ ، وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ ، وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ»؛ خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا به این اموری که از تو میخواهم پایدار و استوار دار: ایستادن در برابر کسی که به من خیانت کرده، با سلاح نصیحت و خیرخواهی؛ پاداش دادن به کسی که از من دوری جسته، با نیکی و خوبی؛ جزا دادن به کسی که مرا از عطایش محروم ساخته، با بذل و بخشش؛ تلافی کردن نسبت به کسی که با من قطع رابطه کرده، با صله و پیوند؛ مخالفت ورزیدن با کسی که از من غیبت کرده، با نیکو یاد کردن از او؛ به جا آوردن سپاس، در برابر خوبی و چشمپوشی از بدی.
كرامت اخلاق در اسلام عبارت از اين است كه اگر فردى نسبت به فرد ديگر ستم نمود و به حق او تجاوز كرد، ستمديده از نظر قانونى مىتواند او را تعقيب كند و كيفر دهد. ولى اگر شخص ستمگر شايسته عفو و گذشت بوده و بر اثر چشم پوشى اصلاح شود، او را مىبخشد و با كرامتى خوب از وى مىگذرد.
يكى از شيوههايى كه در رفتارها و صفات انسانى سبب فريبكارى و خيانت به مسلمان مىشود؛ غِشّ و زيبانمايى است.
«غِشّ» در لغت به معناى ناخالص و آغشتگى است ولى مراد از آن ظاهر نمودن چيزى بر خلاف پنهان آن است و يا زينت دادن و زيبا جلوه دادنى كه برخلاف مصلحت باشد و در حقيقت خدعه و خيانت در عمل است.
اين شيوه شيطانى بيشتر در تجارت و خريد و فروش اتفاق مىافتد كه فروشنده قصد فريب دادن مشترى را با نيكو نشان دادن جنس و كالاى خود دارد، ولى در صفات اخلاقى براى منحرف كردن شخصى از راه زندگى و اهداف كمال بشرى و گمراه نمودن او نيز به كار مىرود.
«نُصح» به معناى خالص و پاك است و در صفات اخلاقى به معناى موعظه و خيرخواهى خالصانه نسبت به ديگرى است. كسى كه در مقام نصيحت و خيرخواهى به انسان برمىآيد، هدف او پاكسازى و خيرانديشى در قلب و جان اوست.
بنابراين هر مسلمانى همواره بايد از غش و فريبكارى كه مايه پراكندگى و شايعهسازى است پرهيز كند؛ زيرا اگر دل مسلمانى بىجهت نسبت به برادر دينىاش آلوده به غشّ باشد پيوسته در خشم خداوند خواهد بود، مگر اين كه توبه كند و فكر و دل را از آن انديشه ناپاك، پاك سازد.
چه درخواستهاى عجيبى است، قدرتى بالاتر از قدرت ملك ملكوت لازم است كه بتوان اين بار سنگين اخلاقى را كشيد، بارى كه آسمان از قبولش سرپيچيد كه در برابر آن همه بديهاى مردم، آدمى اين همه خوبىها و حسنات را به عنوان تلافى و مقابله نثار آنان كند.
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد
نظر خود را اضافه کنید.