جلسه چهل و یکم تدبر صحیفه سجادیه
- دسته: معاونت پژوهش
- بازدید: 468
به گزارش معاونت پژوهش مدرسه، چهل و یکمین جلسه ی پژوهشی تدبر و محوربندی و بازخوانی صحیفه سجادیه با حضور اساتید و طلاب این مدرسه در روز چهارشنبه 12 اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت 8 صبح، دعای بیستم توسط خانم زکاوه در اسکای روم برگزار شد. خانم زکاوه از طلاب مدرسه به ارائه شرح دعای بیستم با موضوع"دعای آن حضرت در مکارم اخلاق و اعمال پسندیده"فراز 6 تا نیمه دعای 7 پرداخت. جلسه چنین گذشت:
در ابتدای جلسه صوت صلوات امام سجاد علیه السلام پخش شد. سپس خانم دیانتی مروری در جلسه قبل داشتند؛ سپس خانم باقری از اساتید حوزه زندگی نامه امام سجاد علیه السلام را گفتند و متذکر شدند که این فضا باید شناخته شود و باید متوجه شد امام متناسب با این فضا چه دعاهایی را بیان کردند. در ادامه گفتند و در ادامه خانم زکاوه شرح فرازهای جدید را بیان کردند:
فراز ششم: «اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّي إِلَّا أَصْلَحْتَهَا، وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا، وَ لَا أُكْرُومَةً فِيَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا»؛ خدایا! خصلت قابل سرزنشی را در وجود من وامگذار، جز این که اصلاحش کنی و عیب قابل سرزنشی را در عرصه گاه حیاتم رها مکن، جز این که نیکویش گردانی؛ و کرامتی را در من ناقص مگذار، جز این که کاملش فرمایی.
در اینجا متوجه چند تفاوت بین خصلت بد و عیبی که قابل سرزنش است و کرامت ناقصی که حضرت از خداوند می خواهند کاملش کنند، می شویم: چیزی که به اعمال و صفات انسان روح می دهد و آن را شکل می دهد نیت و انگیزه ی الهی و هدف مقدس است، مردمی که ایمان و نیت و هدف سالم را ندارند دچار ریاکاری و خودبینی می شوند. عیب و خصلت ناپسندی اگر در وجود کسی باشد آنچیزی که موجب اصلاحش می شود سرزنش است و شخص را به خوبی و خیرخواهی باید دعوت کرد و این سرزنش است که باعث می شود او این عیب را اصلاح کند. امروزه در جوامع غربی کاری کرده اند که سرزنش از بین برود تا آن عیب باقی بماند. مثلاً زندگی با حیوانات خانگی به گونه ای باب شده است که تبدیل به نیکی شده است. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً» زمانه به گونه ای می شود که نیکوئی مورد سرزنش می شود. یعنی دور برعکس می شود و اگر کسی کار خوبی انجام دهد مورد سرزنش واقع می شود. پس برای اصلاح سرزنش باید وجود داشته باشد تا عیب ها اصلاح شوند. حواسمان باشد عیوب به نیکویی تبدیل نشوند.
انسان ها یک سری مکارم اخلاقی دارند و یک سری صفات اخلاقی دارند. که این مکارم با صفات متفاوت هستند. اینکه این مکارم و صفات کدامند از لسان خود معصوم به ما می رسد و تعداد آنها زیاد است و به بیان مقداری از آنها اکتفا می شود.
حضرت رسول صلوات الله علیه به امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «يَا عَلِيُّ سَبْعَةٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدِ اِسْتَكْمَلَ حَقِيقَةَ اَلْإِيمَانِ وَ أَبْوَابُ اَلْجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ لَهُ مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَهُ وَ أَحْسَنَ صَلاَتَهُ وَ أَدَّى زَكَاةَ مَالِهِ وَ كَفَّ غَضَبَهُ وَ سَجَنَ لِسَانَهُ وَ اِسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ وَ أَدَّى اَلنَّصِيحَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ»؛ يا علي هفت صفت است كه در هر كس باشد ايمان حقيقي را بسر حد كمال رسانده است و درها برويش باز است كسي كه وضويش را بطور كامل بسازد و نمازش را نيكو بخواند و زكات مال خود را بدهد و خشمش را نگهدارد و زبان اش را در بند كند و براي گناهان خود طلب آمرزش نمايد و براي خاندان پيغمبرش خير خواه باشد.
در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: «ثلاثه یشکون الی اللهعز و جل: مسجد خراب لا یصلی فیه اهله و عالم بین جهال و مصحف معلق قد وقع علیه الغبار لا یقرا فیه»؛ سه چیز هستند که نزد خداوند شکایت می کنند: مسجد ویرانی که مردمش در آن نماز نمی خوانند، دانشمندی که بین نادان ها گرفتار می شود و قرآن هایی که گوشه ای هستند و کسی آن را تلاوت نمی کند.
کتابی به نام هدایت المتقین می باشد که یک سری آداب را در آنجا شرح داده و من از شرح استاد انصاریان استفاده کرده ام که این صفات را به سه قسمت تقسیم کرده است:
1- صفاتى كه از آداب و رسوم اجتماعى است، در عرف مردم به نشانه ادب اسلامى و اخلاقى رعايت آن حتمى است؛ نمونه اين آداب در كتاب حلية المتقين مفصّل بيان شده است.
گاهى وقتها بىتوجهى به آداب در جامعه سبب هرج و مرج و آسيبهايى به فرهنگ شده كه به ويژه در بين جوانان جبرانناپذير است.
2- صفاتى كه موجب رشد و كمال اجتماعى است، ولى نبود آن سبب عيب و نقصان و در نظر بيگانگان زمينهساز اهانت و تحقير فرهنگ كشورى مىشود؛ مانند پديده مد پرستى و نقض حقوق قانون فردى و اجتماعى به وسيله افراد خودباخته و خيانتكار با عنوان آزادى و دمكراسى يا فرنگى مآبى روشنفكرانه با هويت غربگرايى كه همه از نقشههاى استعمارى است و دشمنان از آنها به عنوان ابزارى براى بررسى و تخمين روحيه پذيرش و تأثيرپذيرى ملّتها استفاده آزمايشى مىكنند و با پيدا كردن نقاط ضعف؛ آنان را تحت سلطه خود درمىآورند. پس مسلمانان به ويژه جوانان بايد در برابر اين بازىها هوشيار باشند.
و برخى از صفات موجب نقصان وجودى و شخصيتى انسان هستند؛ مانند حسد، كبر، بخل و كينه كه در نزد عقل و شرع مقدس ناپسند شمرده شدهاند و فطرت آدمى هم آنها را نمىپذيرد، پس هر كه اين صفات مذموم را در خود نگه دارد يا بپروراند از كرامات انسانى خارج گرديده و به عالم حيوانيّت وارد مىشود.
براى درمان و معالجه صفات ناپسند در كتاب معراج السّعادة، مرحوم ملا احمد نراقى، راهكارهاى مفيدى آمده است.
3- صفاتى كه در باطن انسان تا حد مقبولى وجود دارد ولى به كمال بالاتر نرسيده است، مانند: عدالت، تقوا و كرامت كه در فطرت انسانها كم و بيش هست ولى بايد براى پرورش و خالص كردن آن بكوشند و حضرت سجّاد (عليه السلام) در پايان اين فراز، تكميل اين دسته از صفات والاى انسانى را از درگاه حق خواستار است. اين گونه صفات در لابهلاى روايات معصومين (عليهم السلام) به چشم مىخورد.
فراز هفتم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمحَبَّةَ ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ ، وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ، وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلَايَةَ ، وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ ، وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِينَ النُّصْرَةَ، ، وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ ، وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ ، وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلَاوَةَ الْاَمَنَةِ الْاَمَنَةِ»؛ خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و [این خصلتهایی که میشمارم، به نفع من] تغییر ده: شدت کینۀ دشمنان را به محبّت و حسد متجاوزان را به مودّت و بدگمانی و تهمت اهل صلاح را به اطمینان و دشمنی نزدیکان را به دوستی و مخالفت خویشان را به خوشرفتاری و تنها و بییار گذاشتن نزدیکان را به یاری و دوستی فریبکاران را به درست شدن دوستی و ردّ کردن همنشینان را به رفتاری کریمانه و تلخی ترس از ستمکاران را به شیرینی امنیّت.
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكارِمِ الأَخْلاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لاتَكُنْ فِيكُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِيها، قالَ: فَذَكَرَها عَشَرَةً الْيَقينَ وَ القَناعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ قالَ: وَ رَوى بَعْضُهُم بَعْدَ هَذِهِ الْخِصالِ الْعَشَرَةِ وَ زادَ فِيها الصِّدْقَ وَ أَداءَ الْأَمانَةِ»؛ خداى عزيز پيامبرانش را به مكارم اخلاق ويژگى داده است. شما خود را بيازماييد، اگر از آنها داشتيد او را سپاس گوييد و بدانيد كه بودن آنها در شما خيرى بوده است كه خداوند عطا كرده است. چنانچه در شما نبوده، آن را از خدا بخواهيد و نسبت به آن رغبت جوييد. سپس حضرت آنها را ده چيز شمردند: يقين، قناعت، صبر، شكر، خويشتن دارى، خلق نيكو، سخاوت، غيرت، شجاعت و مروت.
بعضى از روايان ديگر پس از ده خصلت؛ راستگويى و امانتدارى را هم به آن افزودهاند.
اين روايت داراى چند نكته است:
1- صفات كمال و مكرمتها در درجه اوّل ويژه انبياست.
2-خوبىها را خير مىشناسد و در صورت نداشتن آن، سفارش به طلب آن مىفرمايد.
3- مؤمن بايد خود را در موقعيت امتحان قرار دهد تا خود را بشناسد.
4- در آغاز و پايان حديث به دو صفت يقين و مروّت اشاره دارد، يقين اساس حكمت نظرى و مروت و مرادنگى مظهر حكمت عملى است.
اكنون نكات بيان شده در اين فراز از دعا را در نُه بند، شرح و توضيح مىدهيم:
1- محبت يا كينه :
محبت و عشق مهمترين پيوندى است كه انسانها را به يكديگر متصل مىسازد.
بنابراين كه ريشه واژه انسان از انس و الفت باشد، آدمى در زندگى نيازمند علاقه و ارتباط است و همه مشكلات و نگرانىهاى او از اين راه قابل حل است.
جايگاه محبّت در قلب است. چنانچه به ضد آن يعنى بغض و كينه تبديل شود؛ رابطه انسانى به رابطه حيوان جنگلى و دشمنىهاى ديرينه گرايش پيدا كند و دوستى با همنوع با گذشت زمان به جنگها و كشتارها كشيده خواهد شد.
با مطالعه تاريخ بشر درمىيابيم كه بيشترين ناامنىها و خيانتها و قتل و غارت ملتها در اثر از بين رفتن رابطه صلح و دوستى بوده است و هر چه انسانها از يكديگر فاصله بگيرند واز صفات اخلاقى و مكارم انسانى خالى شوند، خصلتهاى شيطانى و حيوانى بر آنها غلبه پيدا مىكند؛ در نتيجه مانند حيوانات وحشى يكديگر را تكه تكه مىكنند، آتش مىزنند و همچون آدمخواران همجنس خود را مىخورند.
آرى، اين فرهنگ و تمدن وحش است كه به انسانهاى متمدن سرايت كرده است؛ كه درندگى و عريانى و دوزيستى را از اصول فرهنگ پيشرفته و مترقى مىدانند؛ امّا اخلاق و پوشش بدنى و همزيستى مسالمتآميز را نشانه عقب ماندگى مىپندارند.
آيات قرآن به مؤمنان هشدار مىدهد كه جمع ميان محبت خدا و محبت دشمنان خدا در يك دل ممكن نيست و بايد از ميان اين دو يكى را برگزيد، اگر آنان به راستى مؤمنند؛ بايد از دوستى دشمان خدا پرهيز نموده وگرنه ادعاى مسلمانى نكنند كه مىفرمايد:
«لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ هیچ قومی را که از ایمانِ [ریشهداری] به خدا و روز قیامت برخوردار باشند نمییابی که با دشمنانِ خدا و پیامبرش دوستی ورزند؛ گرچه آنان پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا خویشانشان باشند، اینانند که [خدا] ایمان را در دلهایشان پایدار کرده، و از سوی خود با حیاتی [معنوی] نیرومندشان ساخته، آنان را در بهشتهایی که از زیر [درختان] آن نهرها جاری است وارد میکند که در آنها جاودانهاند، خدا از آنان خشنود است آنان هم از خدا خشنودند، اینان حزب خدایند، آگاه باشید! که فقط حزب خدا [بر همۀ موانع راه سعادت] پیروزند.
آنانى كه دم از هر دو مىزنند يا ايمانشان ضعيف است يا منافق صفتند، در غزوات صدر اسلام گروهى از بستگان و خويشاوندان مسلمانان در صف مخالفان قرار گرفتند ولى چون از خط خداوند جدا شدند و به صفوف دشمنان حق پيوسته بودند، حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) و يارانشان با آنها پيكار كردند و به هلاكت رساندند.
محبت به پدر و فرزندان و برادران و بستگان، نيكو و مورد سفارش اسلام است و نشانه زنده بودن عواطف انسانى است، اما هنگامى كه اين علاقه رو در روى محبت خدا قرار گيرد ارزش خود را از دست مىدهد.
انسان هنگامى مىتواند به اوج ايمان برسد كه نيرومندترين علاقه او يعنى عشق به ذات خود را در زير پرتوى عشق به ذات خدا و نمايندگان او قرار دهد.
2- مودّت يا حسد :
كمالات و ارزشهاى ديگران، خواه مادى باشد يا معنوى، به دو گونه انگاشته مىشود:
گاهى از روى حسادت و خودخواهى است و گاهى از روى غبطه و از خود گذشتگى است. حسد نسبت به كمالات مادى و معنوى انسانها در هر صورت ويژگى پليدى است؛ زيرا دردى بىدرمان و رنج روحى و روانى را در پى دارد و جامعه را از نظر اعتماد ناامن مىسازد.
از نتايج حسادت اين است كه زيان و ناراحتى بسيارى پديد مىآورد، دل را سست و بدن را بيمار مىكند و يك جامعه را به مرضهاى روانى و جسمانى مبتلا مىكند و گاهى چيرگى حسادت بر تقديرات، سرنوشت يك ملت را عوض مىكند.
امّا علاقه به ديگران و غبطه خوردن به حال خويش كه او هم مانند ديگران داراى كرامات نفس و فضايل اخلاقى باشد، بسيار پسنديده است.
البته نسبت به كسانى كه در مراتب بالاترند؛ ويژگى كمال نيست؛ زيرا هر كسى به اندازه شأن و منزلت خود داراى كمالات است ولى چون ما نسبت به كمال حق ناقصيم و او كمال محض و سرچشمه همه ارزشهاى معنوى است، بايد احساس كمبود نمايد و در جهت سير به سوى حق بكوشد.
و اين بيان حقيقت است نه غبطه به حال ديگرى؛ زيرا در وجود انبيا و اوليا و معصومان (عليهم السلام) نقص و كمبودى نيست و هر يك در مقام خويش كاملند؛ بلكه نوعى درخواست بالاتر است.
3- اعتماد يا بدگمانى :
در مرحله اوّل بدترين نوع بدگمانى، بدگمانى به خداوند متعال است؛ به گونهاى كه بعضى از صفات زشت و ناپسند، ريشه در بدگمانى به حق دارد.
حضرت على (عليه السلام) درباره گمانهايى كه در آيه«وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا»آمده است، مىفرمايد:
گمان دو گونه است: گمانى كه شك است و گمانى كه يقين مىباشد. هر گمانى كه مربوط به كار معاد شود، يقين است. و هر گمانى كه مربوط به كار دنيا باشد، شك است.
گمان خوب نسبت به مردم يكى از مهمترين اصول زندگى اجتماعى است كه ناديده گرفتن آن سبب هرج و مرج در جامعه و باعث از بين رفتن روابط انسانى و پيوندهاى عاطفى خواهد شد. بنابراين در روايات دستور داده شده كه اعمال و سخنان برادرت را بر نيكوترين وجه ممكن حمل كن، تا دليلى بر خلاف آن پيدا نشود؛ گمان بد مبر.
پس روشن مىشود كه انسان وقتى به خداوند بدبين و بىتوجه مىگردد؛ انواع صفتهاى رذيله ديگرى هم شيوع پيدا مىكند كه ريشه آن در بدگمانى است.
امام رضا (عليه السلام) مىفرمايد:
أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّه فَإنَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللَّهِ كانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّه
به خداى خوش گمان باش كه هر كس به وى خوش بين باشد، خداوند در نزد گمان اوست.
گمان نيك داشتن به خدا درباره وعده رحمت و كرم و لطف و عنايت او، از نشانههاى مهم ايمان و از راههاى مؤثّر نجات و سعادت است.
در انتها خانم ناطقیان یک مرور کوتاه از دعاهای جدید گفتند و خانم باقری زندگی نامه امام سجاد علیه السلام را گفتند و فرمودند که این فضا باید شناخته شود که امام متناسب با چه فضایی این دعاها را بیان کردند. دعای مکارم الاخلاق می تواند هم در مقابل رفتارهای بد باشد و هم خوب. امام که می فرمایند نه اینکه خوب هستند بلکه بهترین هستند و اصول و مبانی خلق را می گویند. فراز های اول دعا فردی هستند و از فراز 7 وارد فضای اجنماعی می شود و برای هر کدام راهکار بیان می کنند. در دعای امام دیده می شود که از ذکر صلوات استفاده شده و با شناخت فضای زمان امام مشخص می شود که این صلواتها مبارزه با لعن دشمنان است.
در آخر خانم ناطقیان دعا کردند و جلسه به پایان رسید.
نظرات
- هیچ نظری یافت نشد
نظر خود را اضافه کنید.