امروز جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri 03 29 2024

منو

دومین گزارش برگزاری نماز جماعت مدرسه

namaz01 1

به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه، این واحد هر روز نماز جماعت ظهر و عصر را با حضور حجت السلام والمسلمین حاج آقا فلاح برگزار می نماید.

حاج آقا فلاح در بین دو نماز سخنان کوتاهی ایراد کرده که چکیده سخنان ایشان مربوط  به آذر به شرح ذیل می باشد:

موضوع روز سه شنبه ۱آذر : بدگمانی تجسس نکردن در زندگی مردم

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ

ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ! ﺍﺯ ﺑﺪﮔﻤﺎﻧﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭﮤ ﻣﺮﺩم ﻛﻪ ﻣﺮﺿﻲ ﺷﺎﻳﻊ ﺍﺳﺖ، ﺩﻭﺭی ﻛﻨﻴﺪ؛* ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﺪﮔﻤﺎﻧﻲ‌ﻫﺎ ﺳﻬﻞ‌ﺍﻧﮕﺎﺭیِ ﻓﺎﺣﺸﻲ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ‌ﻫﺎ ﺗﺠﺴﺲ ﻧﻜﻨﻴﺪ. ﺍﺯ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﻏﻴﺒﺖ ﻫﻢ ﻧﻜﻨﻴﺪ: ﻫﻴﭻ ﻛﺪﺍﻣﺘﺎﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭِ ﻣﺮﺩﻩ‌ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ؟! ﻣﻌﻠﻮم ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺘﻨﻔﺮﻳﺪ! ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻋﺎﺩﺕ‌ﻫﺎی ﺯﺷﺖ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭﻳﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺑﻪ‌ﭘﺬﻳﺮی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ. (١٢)

در مورد آیه این هفته دو مطلب مهم باقی مانده.

قبلش یه اشاره به دعای قنوت داشته باشیم دعای معروف حضرت ابوذر هست. یک وقتی آمد بیاد محضر پیامبرصلی الله دید یک نفر خصوصی با پیامبر صحبت می‌کند و آن فرد جبرئیل بوده است.وقتی که برگشت جبرئیل گفت این کسی که آمد و برگشت او ابوذر بود.اگر او می‌آمد ما تحویلش می گرفتیم. بعد گفت این ابوذر شما دعایی دارد که در آسمان ها معروف تر از زمین هست.

جبرئیل رفت پیامبر صلی الله به ابوذر گفت این چه دعایی هست و ابوذر دعا را گفت:بسم الله الرحمن الرحیم اللّهمَ انی اسئلکَ الامنَ و الایمانَ بکَ وَ التصدیقَ بنبیکَ و العافیةَ من جمیعِ البلاء وَ الشکرَ عَلَی العافیة وَ الغنی عن شرارِ الناس .اصول کافی ج 4 . صفحه 381 باب الدعا

با ۵ خواسته خیلی مهم:

.1.منیت در سایه ایمان،که این امنیت واقعی هست

.2.تصدیق به پیامبر صلی الله و توفیق تصدیق و بودن با پیامبر صلی الله

3.عافیت از همه بلایا که عافیت فراتر از سلامتی است و شامل عافیت دنیوی اخروی ظاهری باطنی است.

4.شکر بر عافیت

5.در امان بودن از شر اشرار

جمع بندی آیه ۱۲ حجرات. در واقع چهار امر دارد:

1.از بسیاری از گمان ها اجتناب کنید.

2.تجسس نکنید.

3.غیبت نکنید.

4.تقوا پیشه کنید.

در مورد سوء ظن و حسن ظن: ما خیلی جاها نباید سوء ظن داشته باشیم.بر اساس قاعده کلی اصالت الصحه است عمل مسلمان حمل بر صحت می‌شود

اصالت البرائه و قاعده حلیه هم داریم که گفته می‌شود اصل را بر صحت می گذاریم. فعل مسلم حمل بر صحت می‌شود.این حمل بر صحت تا جایی است که به مرحله عمل نکشد یعنی اگر تا مرحله عمل تاثیر گذار باشد باید بروید و تحقیق کنید نه بر اساس اون حمل، عمل کنید.در ذهن ولی اصالت الصحه است. ولی این اگر موثر در زندگی هست،مثلا در خواستگاری خیلی مهم هست و باید تحقیق بشود.البته از بسیاری از ظنون بد باید اجتناب بشود.

نکته بعد لا تجسسوا هست. جاسوسی حرام است،ورود به حریم خصوصی دیگران حرام است،این حرمت ولی مطلق نیست. جاسوسی برای حفظ نظام دیگه جاسوسی واجب هست،مثل عیون یا جاسوس های امیرالمومنین بین دشمن

برای پیشگیری داشتند،هیج واجبی بالاتر از حفظ نظام نیست. بر همه علما در طول تاريخ عصر غیبت واجب است و همه مردم که حکومت دینی بر پا کنند و برای حفظش کمک کنند.

اگر کسی خواست صدمه بزند بر همه دفع اون شر واجب هست.الان اولین بار حکومت در راستای اهداف معصوم ایجاد شده و وظیفه همه است و واجب عینی هست که کمک کنند.خواص جامعه مواضع شون مربوط میشود به اطلاعاتشون.دور و بر اون چه کسانی هستند؟ اینها تاثیر گذار هست.

خیلی از آنهایی که زمین خوردند به خاطر اطرافیان و اطلاعات غلط شون بوده است.اخباری که به آنها می‌رسیده ناقص بوده است.

موضوع روز چهارشنبه ۲آذر ماه:نژاد پرستی و اختلاف طبقاتی

بعد فتح مکه مسجد الحرام در اختیار پیامبر صلی الله شد.پیامبر صلی الله به بلال حبشی گفتند: اذان بگو.مسلمان ها را دعوت به نماز کرد.این حرکت برای اشراف قریش سنگین اومد که یک غلام سیاه اذان بگوید.هر کسی یک کنایه ای زد ابوسفیان گفت من چیزی نمیگم چون محمد با خبر می‌شود.

پیامبر صلی الله به امر پروردگار دعوت شان کرده و حرف هایشان را به خودشان گفتند.

آیه ۱۳ حجرات اینجا نازل شد

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

ﻣﺮﺩم! ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﮏ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ؛ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻠﺖ‌ﻫﺎ ﻭ ﻧﮋﺍﺩﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﺗﻘﺴﻴﻤﺘﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ. ﺍﻳﻦ‌ﻫﺎ ﻛﻪ ﻣﻠﺎﮎ ﺑﺮﺗﺮی ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ‌ﺗﺮﻳﻦِ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺗﻘﻮﺍﺗﺮﻳﻦِ ﺷﻤﺎﺳﺖ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﻧﺎی ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ. (این شان نزول آیه بود)

رفتند در بازار یک کسی بود که می‌خواست غلام بگیرد،شرط غلام نماز خوندن در مسجد با پیامبر صلی الله بود.

پیامبر روزی دیدند که غلام نیست.گقتند او بیمار است.او از دنیا رفت. برای این غلام پیامبر صلی الله براش سنگ تمام گذاشتند و اشراف برایشان سنگین اومد، که پیامبر صلی الله چرا انقدر اکرام کرده این فرد رو. این هم یک شان نزول.

البته بعضی میگن با شان نزول اول در مکه هست.

اگه بگوییم دومی هست یا باید بگوییم مجدد تلاوت شده و یا دو بار نازل شده است.

درباره ادبیات این آیه در عرب از جاهلیت تا امروز طبقاتی در نژاد عرب وجود دارد: طبقات شش گانه:

1.شعوب جمع شعب یعنی تیره های بزرگ مثل قبیله خذیمه.

2.یکی قبیله و قبائل مثل کنانه.

3.عماره سوم مثل قریش

4.بطن مثل قصی

5.فخذ مثل هاشم

6.فصیله کوچیک ترین بخش طبقات.

بعضی گفتن شعوب یعنی ملت و قبایل تیره های اون ملت هستند.

کلمه بعد کلمه خلق هست،مادی گرا ها میگن انسان خودش به وجود آمده و کسی انسان رو نیافریده.قائل به خود هست.

ولی این آیه رد می‌کند این مطلب را با واژه انا خلقناکم.

خلقت دو جور هست:

۱.از نیست به هست آوردن بدون سابقه و مسبوق با عدم

۲.ناقص به کامل آوردن هست مثل بقیه انسان ها

این هم دو گونه هست:۱. انسان ۲.جن

آفرينش انسان دو گونه است:۱.فرد ۲.جمع و جامعه

سلاله من طین آفرينش فرد هست و جمع انا خلقناکم من ذکر او انثی.متعلق جعلنا جامعه بشری هست.

ارزش آدم ها نزد خدا به تقواست،یکی فقیه عالم از هزار عابد بهتر هست وعالم خشیت از پروردگار دارد.

موضوع روز شنبه ۵ آذر : سوره حجرات آیه ۱۳

حاج آقا نکاتی درباره قبایل شعوب گفت:

برای لتعارفوا

صنایع که یک جنسی رو تولید می‌کنند هیچ فرقی بین هزار تا ماشین با رنگ های مختلف نیست.

تا زمانی که این ها پلاک نیرو انتظامی به آنها می‌خورد.اگر همه انسان ها این شکلی بودند چقدر کار انسان ها سخت می شد و نمی شد هم رو بشناسند و زندگی مشکل می شد. برای همین خدا انسان ها را شعبه شعبه کرد. یک طوری که هیچ دو نفری شباهت صد در صد ندارند به یکدیگر.

اثر انگشت هیچ دو نفری در دنيا شبیه به هم نیست.ولی شرافت و کرامت به سیاه و سفید و اینا نیست.سلمان میگوید در مسجد بودیم،این ها از نسب شون می گفتند، من هم گفتم من سلمانم بنده ای از بندگان خدا هستم،گمراه و فقير بودم خدا به واسطه پیامبر صلی الله من را هدایت کرد و بی نیاز کرد و برده ای بودم که مرا آزاد کرد‌.

سلمان به پیامبر صلی الله گفت که چه اتفاقی افتاده پیامبر صلی الله گفتند همین است شرف مرد به دین اوست.

تقوی چیستوقوی بوده که قلب به تا شده.از امام صادق علیه السلام پرسیدند ایشان گفتند اقل‌ش این هست که شما امر مولا رو مطاع بدانی و نهی ش رو منهی بدانی.اتقی یعنی هر کسی در این مسیر از بقیه جلوتر است.

نشانه های تقوا:

۱.نشانه های خدا رو برجسته کنیم‌. اعلای کلمه الله تعظيم شعائر الله

۲.اقدام به احترام به رسول خدا صلی الله

۳.بخشش و گذشتن از لغزش های دیگران.و ان تعفوا اقرب بالتقوی

۴.دادگری و عدالت انصاف قسط. اعدلوا هو اقرب بالتقوی

تقوی در واقع از جمله امور باطنی و قلبی است نه اینکه فقط امر ظاهری و زبانی باشد. قلبش باید نورانی به ذکر خدا باشد،قلبا خدا ترس باشد.قلب وقتی در اختیار خدا باشد چشم و گوش و زبان و همه اعضا مطیع خدا می‌شود.جنگ شناختی یعنی این ذهن و باطنه که به تقوا می کشاند.

مغز و قلب و ذهن وقتی تسخیر شد اعضا هم مطیع می‌شوند. باید مواظب باشیم قلب مان در تسخیر شیاطین در نیاید.ان اکرمکم عندلله اتقاکم

یک معضل همه ما مشوش بودن ذهن ها و عدم تمرکز است که این معنایش بی تقوایی هست در نماز در درس در کار و...

موضوع روز یکشنبه ۶ آذر : نماز اول وقت

ما مسافریم و سفر سختی در پیش داریم،سفری خطرناک و سخت.هر سفری هم توشه می خواهد و این سفری که ما در پیش داریم توشه تقوا می خواهد.تقوا همان پروا و پرهیز و مراقبت و مواظبت است.ما معمولا گرفتار بلیه عدم تمرکز هستیم،مثل غذا خوردن بدون تمرکز که هیچ نفعی به ما نمی رساند‌.یا در نوشتن مطلب اواسط می بیند که صحیح نیست.این به دلیل عدم تمرکز و توجه است.یا در نماز،ما حواسمان نیست.با عجله نماز می خوانیم.و ذهن ما درگیر اتفاقات قبل است.این نماز با نماز با توجه متفاوت است.حضور قلب دارد.آن میزان از نماز ما قبول می شود که در آن حضور قلب داریم.طلبه سر کلاس است و هم زمان مشغول است.به درس توجه ندارد،به خیال خودش از وقت استفاده می کند.این وقت مخصوص این برنامه است و در این حالت از هیچ کدام از آنها استفاده نمی کند.آن آدمی توفیق دارد که هر کاری که انجام می دهد در آن کار باشد،کار اول را که تمام کرد سراغ کار دوم برود.تقوا و پرهيز و مواظبت و حواس جمعی با تکرار و تمرین است.بعضی بزرگان در شلوغی ها مشغول ذکر خودشان هستند.لذا قرآن می فرماید:النور(۳۷)رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ

.تمرکز شان آنچنان به خدا و نماز هست که هیچ تجارتی تاثیر در آنها ندارد.این یعنی تقوا و مواظبت.تقوا در روايات به عنوان بهترین لباس یا مرکب راهوار یا عبور از زمین راهوار.در قرآن هم به عنوان نور الهی یاد شده که نتیجه آن علم و دانش هست.

موضوع روز دوشنبه ۷ آذر : آیه ۱۴ سوره حجرات تفاوت بین ایمان با اسلام

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.

ﺟﻤﺎﻋﺖِ ﺑﻲ‌ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﻨﺪ: «ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ.» ﺑﮕﻮ: «ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻳﺪ! ﺑﻠﻜﻪ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ: ’ﺍﺳﻠﺎم ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ.‘ ﺁﺧﺮ، ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻬﺎﻝ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻝ‌ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﻧﺰﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻳﺪ، ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺛﻮﺍﺏ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﭼﻴﺰی ﻛﻢ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﺪ؛ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﮤ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.

دسته ای از بنی اسد در خشکسالی محضر پیامبر صلی الله شرف یاب شدند به طمع گرفتن غذا از خان رسول خدا صلی الله.به پیامبر صلی الله گفتند آمنا.آیه اومد شما ایمان نیاوردید اسلام آوردید.

اعراب جمع هست. مفرد از خودش نداره و مفردش می‌شود اعرابی.ایمان با ب متعدی می شود یا با لام.جمله قل لم تومنوا

ادعای آنها دروغ بود و تصور شان غلط بود و ایمان نیاورده بودن، ولی خدا نسبت دروغ نداد که رنجیده بشوند،بلکه گفت لم تومنوا ایمان نیاوردید اسلام آوردید نه اینکه دارید دروغ میگید.

لکن هم برای استدارک هست و رفع ابهام از ماقبل می‌کند.شما از کفر در آمدید و مسلمان هستید ولی به مرتبه ایمان نرسیدید قولوا اسلمنا(مثل دخول مکانی)اینجا دخول استعاری هست و مسلم از در آشتی با خدا و پیامبر وارد شده و با اونها جنگ ندارد.سلم یعنی از در آشتی و صلح وارد شدید.اسلم به معنای منقاد و انقیاد هم آمده است.همه زمین و آسمان در برابر خدا منقاد هستند یعنی مطیع هستند.لما یدخل هم تاکید جمله ایمان هست.

لایلتکم از پاداشش کم کردیم فعل لات.اسلام دو معنا داره یکی دخول در آشتی و یکی انقیاد و هر دو درست است و معنا می‌دهد.اینها زمانی به دست میاید که آثارش در اعضا و جوارح نمود پیدا کند.اسلام مربوط به ظواهر هست. مسلمان شدن یعنی جاری کردن شهادتین به زبان،این به معنای ورود اسلام به قلب نیست،هر کسی زبانی گفت من مسلمانم بپذیرید

ولی برای ایمان باید بررسی کرد.ایمان در دل اعراب جاری نشده بود،اگر از خدا و رسول اطاعت و پیروی کنید خدا از اجر شما کم نمی‌کند.

موضوع روز سه شنبه ۸ آذر ماه: آیه ۱۴ سوره حجرات

یک اسلام داریم یک ایمان،اسلام مربوط به ظاهر هست و ایمان مربوط به باطن.

صبغه که میگه یعنی رنگ خدا یعنی ظاهر ولی فقط استمسک ایمان است.اسلام انگیزه اش گاهی مادی هست ولی انگیزه ایمان اخروی هست.

ثمرات اسلام ظاهری و ثمرات ایمان باطنی است.اظهار اسلام بدون عمل امکان دارد ولی ایمان حتما با عمل است.در اسلام عمل موضوعیت ندارد ولی در ایمان حتما عمل باید همراهش باشد.ایمان در دل اسلام است،در درون مسجد الحرام ایمان است.

ایمان وقتی در قلب مستقر می‌شود انسان با آن به خدا می‌رسد‌ و عمل باور قلبی را تصدیق می‌کند:۱.اسلام۲.‌ایمان ۳.تقوا۴.یقین

اینها مراتب‌ش هست که یقین کم یاب است.

هر کسی هر ادعایی کرد نمی‌شود پذیرفت،اگر گفت مسلم هستم بپذیر ولی گفت مومن هستم نه.اگر کسی غلو کرد راجع به خودش باید جواب داد یا اگر درباره دین نکته غلطی گفت باید اصلاح کرد.هر کس باید حریم خودش را بداند و از آن تجاوز نکند. راه رسيدن به ایمان اطاعت عملی است نه ادعای زبانی و اگر فقط اظهار شهادتین باشه این اسلام است.

موضوع روز چهارشنبه ۹ آذر : نشانه های اهل ایمان

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ

ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻛﺴﺎﻧﻲ‌ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ، ﺩﺭ ﺣﻘﺎﻧﻴﺖ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺷﮏ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﻠﻪ، ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺑﺎﺻﺪﺍﻗﺖ‌ﺍﻧﺪ.

چهار سوره داریم که با انما المؤمنون شروع می‌شود که یکی "اذا ذکر الله وجلت قلوبهم" هست مومنون کسانی هستند که وقتی یاد خدا می‌شود دل هایشان می لرزد و قلب شان تکان می‌خورد. انسان مومن از یاد خدا قلبش بهم ریزد و هنگامی که آیات مبارک الهی در قلبش تلاوت می‌شود ایمانش افزون می‌شود و اینها بر خدا توکل می‌کنند.

یکی دیگر از آيات النورإِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَىٰ أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا حَتَّىٰ يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ‌ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﻣﻬﻤﻲ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻧﺪ، ﺑﻲ‌ﺍﺟﺎﺯﮤ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﻧﻤﻲ‌ﺭﻭﻧﺪ. ﺑﻠﻪ، ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﻧﺪ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﭘﺲ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍی ﻛﺎﺭ ﻣﻬﻤﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﻧﺪ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﺻﻠﺎﺡ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻲ، ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺑﺨﻮﺍﻩ؛ ﭼﻮﻥ‌ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﮤ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.

ایمان به خدا و رسول دارند و وقتی یک جایی اجتماع کرده بودن و پیامبر صلی الله میخواستند مطلب مهمی بیان بکنند اینها حق ندارند بروند مگر اینکه اجازه بگیرند. اینجا کسی حق ندارد بگوید ولش کن برم این کسی که میرود دیگر مومن نیست، اطاعت از امر رهبر نکرده است.اگر یک وقتی ضرورتی بود اذن بگیرند و بروند.دو آیه دیگر هم تو همین سوره هست که یکیش انما المؤمنون اخوه هست.دیگری آیه ۱۵

ایمان به خدا و رسول که باشد، با هر چیزی ایمانش شل نمی‌شود.دین و ایمان باید ثابت و استوار باشد استقامت بکند. مومن دچار شک در عقیده نمی‌شود با هر بهانه ای بر نمی‌گردد.مومن در همه عرصه ها مجاهدانه حضور دارد،سراسر مجاهدت می‌کند،مثل حاج قاسم که در اوج جهاد به شهادت رسید.اینها کسانی هستند که راستگویان واقعی هستند.نشانه اهل ایمان:

۱.تپیدن دل فقط برای خدا. ۲.دائما در حال حرکت و تکامل باشد.۳.برابر پیام الهی متعهد باشد

۴.تکیه گاه شان ایمان به خداست،انگار به کوه تکیه داده و هرگز نمی ترسد،هراس و نگرانی هم ندارد.۵.در نظام اجتماعی پیرو رهبر الهی و گوش به فرمان هستند حالا چه معصوم باشد و چه جانشین.کس که امروز به فرمایش رهبر توجه نکند به دستور امام زمان هم توجه نخواهد کرد.

۶.خودش رو برتر از ديگران نمی داند

۷.ایمان آنها پایداری فصلی و شل نیست،بر اساس عقل و فطرت به يقين می رسند و تبلیغات و تلخ و شیرین بر آنها اثر ندارد و همیشه مجاهده می‌کنند. سپس می‌فرماید:اینها صادقین هستند

موضوع روز شنبه ۱۲ آذر : پایه های ایمان

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ

ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻛﺴﺎﻧﻲ‌ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺶ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ، ﺩﺭ ﺣﻘﺎﻧﻴﺖ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺷﮏ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﻠﻪ، ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺑﺎﺻﺪﺍﻗﺖ‌ﺍﻧﺪ.

ایمان تشبیه شده به درختی که ریشه و میوه ای دارد.ریشه آن در قلب و میوه آن در اعضای بدن.مهم ترین پایه و اساس حقیقت ایمان عقیده به خداست،ایمان به ذات پاک حضرت احدیت.الله اسم ذات واجب الوجود است که دارای همه صفات کمالیه و جمالیه است. که انسان مومن باید به همه آنها ایمان داشته باشد،اینان به وحدانیت، رحمانیت،عدالت،رازقیت،خالقیت،علم و..این می شود ایمان به خدا.هر جایی یکی از این مصاديق حضرت پروردگار ایمان به آنها تحقق پیدا نکنه ایمان به آنها تحقق پیدا نکرده.ایمان به جمیع صفات هست.یک صفت نباشد ایمان تحقق پیدا نکرده است.

دومین پایه ایمان،اعتقاد به رسول خدا ص است.عقیده به اینکه حضرت رسول فرستاده خداست و از خودش چیزی نمی گوید و صادق و مصدق است و سرسوزنی دروغ نمی گوید.پیامبر ص اگر نسبت دروغ به خدا بدهد که دروغ باشد به سختی دستگیرش می کنیم و رگ حیات او را قطع می کنیم.اعتقاد به عصمت پیامبر در دریافت،ادراک و انتقال وحی عصمت دارد و خطا و نسیانی ندارد.این دو پایه اساسی در آیه آمده است.در ایمان ارتیاد نباید در آن باشد.وقتی ریب و شب در مصاديق ایمان بیاید یعنی آن ریشه پوسیده و سقوط می کند.میوه ایمان هم صرف کردن مال و فداکاری جان است.مومن به صورت جهاد فی سبیل الله از جان و مالش مايه می گذارد.هیچ عملی در زندگی ما موفقیتی به دنبالش نخواهد بود مگر اینکه همه اعمال و رفتار ما با مجاهدت همراه باشد.حتما جهاد فی سبيل باشد در راه خدا و برای خدا وگرنه موفقیتی نخواهد داشت.همه موفقیت ها از صدر اسلام با مجاهدت بوده است،چه مجاهدت با اخلاق چه جنگ مثل پیامبر ص و امیرالمومنین ع و... در عصر غیبت هم اگر اسلام ماندگار شده نتیجه مجاهدت علماست مانند شهید اول و شهید ثانی.امام خمینی ره جهاد کردند.پیروزی در جنگ ۸ ساله ثمره جهاد بود،نابودی داعش ثمره جهاد بود. دو عنصر اصلی مجاهدت:جان و مال.مردم هم در این ناحیه ضعف دارد هر کسی نمی تواند در این عرصه ها جهاد کند مگر کسی که ایمان راسخ بدون ریب داشته باشد.این افراد صادق هستند،که صفت ائمه و مومنین است.

موضوع روز دوشنبه 14 آذر : آیه ۱۶سوره حجرات

قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

ﺑﮕﻮ: «ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ‌ﺩﺍﺭیِ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﺪ؟! ﺩﺭﺣﺎﻟﻲ‌ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺪ. ﺑﻠﻪ، ﺧﺪﺍ ﻫﺮ ﭼﻴﺰی ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺪ.» آیا شما دارید دین و ایمان تان را به رخ خدا می کشید؟یا میخواید خدا را آگاه کنید از دین و ایمان تان.

در حالی که او به همه چیز عالم است.گروهی بودند قسم میخوردند که ما در ایمان مان صادق هستیم اینجا این آیه آمد.

یک وقتی کسی عرض عقايد می‌کند جلوی یک دانشمند و عالم اسلام شناس،طرز تفکرش را می‌گوید و بعد می‌گوید آیا تایید می فرمایید؟.یه وقت هم مثل عبدالعظیم حسنی که گفت میخواهم بگویم چطور فکر میکنم، عقیده ام چیست اگر باطله اصلاح کنم

ولی یه وقتی عرص عقايد برای خودنمایی و ریا هیت یعتی میخوای به یه بزرگی تعلیم بدی، آغاز سخن به قل از ارزش های زیبای قرآنی است که نشانه عنایت و اهتمام خدا هست: ا تعلمون اینجا استفهام انکاری به معنای توبيخ و تجهیل مخاطب هست.

بعد می فرمایید موضع مضمر اسم ظاهر به جای ضمیر اومده و شدت تعجب رو میگه الله یعلم که بگه این کار شما غلطه و الله به کل شی علیم

بازم اسم ظاهر آورده که نشانه عظمت و تاکید است

خبر دادن به کسی وقتی خوبه که طرف نمیدونه شما بهش یاد میدی ولی وقتی مخاطب عالمه خدایی هست که همه چیز رو میدونه اینجا تعلیم یک نوع نفهمی هست اخبار بادیه نشین ها از اسلام خودشون رفتار جاهلانه و بی خردی هست که خدا توبيخ میکنه

آیه اتحاد رسول با خدا رو شنون میده بادیه نشین ها به رسول خدا اظهار ایمان کردن ولی در آیه اومده شما دارید به خدا تعلیم میدید یعتی دانش زبان سخن رفتار طاعت همه چیز پیامبر از خداست و همینطور نافرمانی خدا

وجود پیامبر حق مجسم هست و نورانی حق تعالی هست

علم باری تعالی به موجودات علم حضوری هست یعتی انکشاف معلوم نزد عالم اگر خود معلوم با همه حقيقتش نزد معلوم حاضر باشه علم حضوری هست لر مقابلش علم حصولی هست که صورتی از معلوم نزد عالم حاضر هست

اینجا میگه ما فی السموات یعتی علم خدا به کل معلوم به خود کل شی

استاد علم الی ما هو له

حضور معلوم با همه هویت و حقیقتش نزد عالم: پس اس پیامبر به این ها بگو شما میخواید به خدا آگاهی بدید در حالی که خدا خودآگاه و دانا و عالم است و خدا به همه چیز آگاه است.

موضوع روزسه شنبه 15 آذر : نعمت های الهی درسوره حجرات

يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺳﻠﺎم ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ، ﺳﺮِ ﺗﻮ ﻣﻨّﺖ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ! ﺑﮕﻮ: «ﺑﺮﺍی ﺍﺳﻠﺎم‌ ﺁﻭﺭﺩﻧﺘﺎﻥ ﺳﺮِ ﻣﻦ ﻣﻨّﺖ ﻧﮕﺬﺍﺭﻳﺪ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ‌ﻛﺮﺩﻧﺘﺎﻥ ﺑﻪ‌ﻃﺮﻑ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺳﺮﺗﺎﻥ ﻣﻨّﺖ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ. ﺗﺎﺯﻩ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺩﻋﺎﻳﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺑﺎﺷﻴﺪ!»

خدا به ما نعمت زیادی داده که نمی‌شود شمرد، این نعمت ها کوچک و بزرگ هستند.وقتی نعمت بزرگ باشد به عنوان منت یاد شده، سه نعمت بزرگ داریم که منت هست. منت دو معنا دارد: ۱.اینکه کسی یک هدیه ای به شما میدهد و انتظار هیچ عوض و پاداشی ندارد. ۲.وقتی یک چیزی میدهد ولی منتظر پاسخ هست. اولی منتی هست که خدا به ما داده ولی منت دوم اذیت کردن و منت گذاشتن هست.

سه نعمتی که در قرآن به عنوان منت یاد شده:

. 1.نعمت رهبری معصوم الهی هست، انبيا و اولیا و ائمه طاهرین لطف بزرگی در حق بشریت هستند: آل عمران

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ

ﺑﻪ‌ﻳﻘﻴﻦ، ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﻨّﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻨﺸﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮی ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻛﻪ ﺁﻳﻪ‌ﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ‌ﺩﻗﺖ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ‌ﻫﺎ ﭘﺎﮎ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﻭ ﺣﻜﻤﺖ1 ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ ﺩﻫﺪ؛٢ ﺩﺭﺣﺎﻟﻲ‌ﻛﻪ ﻗﺒﻠﺶ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﻏﺮﻕ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺑﻮﺩﻧﺪ. (١٦٤

. 2.حکومت حق و الهی: القصص

وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ

ﻭﻟﻲ ﻣﺎ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ ﺑﺮ ﺑﻨﻲ‌ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﻛﻪ ﺳﺎﻝ‌ﻫﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺤﺮﻭﻣﻴﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻧﻌﻤﺘﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺒﺨﺸﻴﻢ، ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻟﮕﻮی ﻣﺮﺩم ﻭ ﻭﺍﺭﺙ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﺼﺮ ﻭ ﺷﺎﻣﺎﺕ* ﻛﻨﻴﻢ،

.3.هدایت الهی:الحجرات

يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺳﻠﺎم ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ، ﺳﺮِ ﺗﻮ ﻣﻨّﺖ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ! ﺑﮕﻮ: «ﺑﺮﺍی ﺍﺳﻠﺎم‌ﺁﻭﺭﺩﻧﺘﺎﻥ ﺳﺮِ ﻣﻦ ﻣﻨّﺖ ﻧﮕﺬﺍﺭﻳﺪ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ‌ﻛﺮﺩﻧﺘﺎﻥ ﺑﻪ‌ﻃﺮﻑ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺳﺮﺗﺎﻥ ﻣﻨّﺖ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ. ﺗﺎﺯﻩ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺩﻋﺎﻳﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺑﺎﺷﻴﺪ!»

هدایت به وسيله اسلام نعمت و منت از سوی خداست، نه اینکه ما منت بگذاریم به پیامبر که ما مسلمان شدیم.

نشانه ایمان صادقانه این هست که به خدا منت نگذارد و منت الهی به خود بداند.

آیه می‌فرماید منت می‌گذارند بر تو که اسلام آوردند،ای پیامبر،فکر میکنند کار بزرگی کردند،بهشون بگو اسلام آوردن تان را به رخ من نکشید و منت نگذارید.خدا بر شما منت گذاشته است که شما را به مسیر ایمان هدایت کرده،شما باید خودتون را منت دار خدا بدانید و در این مسیر همواره خودتان رو بدهکار بدانید منت دار بدانید، نه اینکه منت بگذارید. خدا شما را از منجلاب جاهلیت نجات داده چه زندگی فلاکت باری داشتید و الان هدایت شدید،شما همیشه باید خودتان را بدهکار بدانید.

تظاهر به اسلام کار منافقین هست،همیشه پیش پیامبر صلی الله تظاهر به اسلام میکردند در حالی که در خلوت پیامبر صلی الله را مسخره می کردند. نفاق درجاتی دارد، یک وقتی می‌شوند مجاهدین خلقی که قبل از انقلاب با بزرگان ما بودند ولی اعتقاد دیگری داشتند و می‌خواستند همه کاره باشند وقتی نشدند، مبارزه مسلحانه را شروع کردند. این آشوب های خیابانی هم همین است،عمل منافقانه است.یک سری هم انقلابی های پشیمان هستند.تظاهر اسلام نفاق هست.

این سه نعمت در حال حاضر شامل حال ما هم می‌شود،ولایت معصوم و جانشین ایشان را داریم و هم حکومت دینی را تشکیل دادیم و در مسیر حکومت معصوم و هم هدایت و ایمان حرکت می‌کنیم.

موضوع روز چهارشنیه 16 آذر ماه: تفاوت علم غیب و علم شهود در سوره حجرات

إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﺪ. (١٨

یک عالم غیب داریم یک عالم شهود.یک علم غیبی داریم یک علم شهودی.علم غیب با وسیله حواس ظاهری قابل ادراک نیست.غیب در مقابل شهود است.غیب هم دو جور است:۱.غیب مطلق ۲‌.غیب نسبی.غیب مطلق به هیچ وجه توسط حواس پنجگانه قابل ادارک نیست و درش دخالتی ندارد و غیب الغیب است و این مخصوص ذاب مقدس ربوبی است‌:يونس (۲۰)فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ.

اون غیب برای خداست لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ.که این غیب مطلق است

یک غیب نسبی داریم که گاهی به واسطه یکی از حواس قابل درک هست و گاهی به واسطه علم غیبی قابل درک هست.غیب نسبی گاهی به علم غیب است و گاهی به علم شهود.چیزی که اگر همه با گوش و چشم ببینند این غیب نیست بلکه شهود هست.ولی گاهی کس دیگری نشنیده.این غیب هست. یک تجربه شخصی هست و دیگران اون رو تجربه نکردند.

علم حدسی هم علم غیب نیست، انسان یک چیزی رو حدس می‌زند و حواس درش دخالت دارد.

قرآن می فرماید:آل عمران ذَٰلِكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ

ﺍی ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ، ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎ ﺟﺰﻭ ﺧﺒﺮﻫﺎی ﻏﻴﺒﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ؛ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﻮ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻧﺒﻮﺩی: ﻧﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﻗﺮﻋﻪ‌ﻛﺸﻲ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﻣﺮﻳﻢ ﺭﺍ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﺑﻪ‌ﻋﻬﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﻭﻟﺶ، ﺩﺭﺑﺎﺭﮤ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ ﻣﺮﻳﻢ ﻛﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺍ ﻛﺸﻴﺪ! (٤٤

این قصه قصه غیبی است،ما به تو وحی کردیم.

شاید اشاره به داستان حضرت مریم دارد که فرشته ها با او سخن می گفتند،وقتی با او حرف می‌زدند او با گوش معمولی می‌شنید.ولی نقل داستان برای پیامبر صلی الله ما غیب هست.

غیب آسمان ها و زمین را خدا می‌داند.یک وقت اسناد غیب به خود زمین و آسمان هست که این غیب مطلق هست.اما اگر بگوید آنچه که از آسمان و زمین بر بشر غائب هست و بخشی از آن که هویداست این می شود نسبی.

چه کسی علم غیب را می داند؟علم غیب مخصوص ذات پاک خداوند است طبق قرآن.پیامبر صلی الله شاگرد مکتب غیب است و به عنایت پروردگار بخشی از غیب را به ایشان آموزش دادند.

در سوره حجرات هم بخشی از آن درباره علم به غیب بود مثل تکذیب قول اعراب،اطلاع بر سخنان قریشی ها و...

ایمان به غیب یکی از صفات اهل تقواست،این غیب چی هست که از صفات اهل تقوی است.آن غیب چیست؟۱.ایمان به خد ۲‌.ایمان به روز قیامت ۳.ایمان به ملائکه و ایمان به کتاب ۴.ایمان به پيامبران

این افراد اهل تقوی هستند.انسان یک جنبه غیبی دارد یک جنبه شهودی،یک جنبه حقی دارد یک جنبه خلقی.

یعنی گاهی بعضی چیز ها رو به غیب و گاهی به شهود می داند.خداوند غیب آسمان ها و زمین را با واژه علم آورده و پیچیدگی های انسان را بصیرت.زندگی و خلقت انسان پیچیدگی های بیشتری نسبت به آسمان ها و زمین دارد.هر چه که در آسمان ها و زمین هست خدا می داند پس ما باید حواس مان جمع باشد که خدا به همه خلوت ها آگاه است،پنهان و آشکار در همه عرصه هستی را خدا می داند که امام خمینی ره می فرمودند:عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نکنید.این هشداری برای ماست.

 

 

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد