امروز پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu 03 28 2024

منو

دیدار با مادر شهیدان جنیدی

  • دسته: بسیج
  • بازدید: 7483

صبح امروز به مناسبت هفته بسیج، مدیریت و فرماندهی بسیج و چند تن از اعضای بسیج با مادر 4 شهید دفاع مقدس؛ شهیدان عبدالحمید، محمد، نصرالله و رضا جنیدی، در مدرسه علمیه فاطمیه دیدار کردند.  مادر-شهیدان-جنیدی
در این دیدار همسر شهید محمد جنیدی، مدیریت مدرسه علمیه فاطمیه شهرستان پیشوا و همسر شهید عبدالحمید جنیدی از اساتید آن مدرسه نیز حضور داشتند.
مادر بزرگوار این شهیدان در سالهای دفاع مقدس هیچ گاه مانع حضور فرزندانش در جنگ نشد و همواره چون کوه در مقابل سختی جانسوز داغ پسرانش ایستاد.

شهیدان-جنیدی

عبدالحمید فرزند اول خانواده بود و در سالهای دفاع مقدس جانباز شد و 79/12/21 پس از تحمل رنج زیاد جانبازی به درجه رفیع شهادت رسید. مادر شهید درباره اش گفت: «حاج‌عبدالحميد در طلائیه شيميايي مي‌شود و بعد از شهادت محمد دچار موج‌گرفتگي هم مي‌شود. و در سال ۸۸ به شهادت مي‌رسد؛ حضرت آقا بعد از شهادت عبدالحميد وقتي به خانه ما تشريف آوردند، فرمودند «ايشان اگر مقامش از شهداي ديگر شما بيشتر نباشد، كمتر نيست؛ چون خودش را مطرح نكرد و به دنبال درمان‌هاي ديگر نبود» و فرمودند «من حميد را از ته دل دوست مي‌داشتم» كه اين فرموده ايشان را زير عكس عبدالحميد نوشتيم.»

محمد فرزند دوم خانواده بود. او از 59/7/6 به جبهه رفت و در گردان کمیل به همراه دیگر دوستان ورامینی اش به همراه لشکر 27 محمد رسول الله در عملیات ها حضور می یافت و در عملیات خیبر در منطقه جفیر و طلائیه، در تاریخ 62/12/18 به شهادت رسید. او 14 سال مفقود بود و سرانجام پس از اینکه به خواب همسرش آمد و خبر بازگشت خود را داد، سال 76 از معراج شهدای تهران به خانواده اش اطلاع دادند که برای تحویل پیکر بیایید. پدر شهید که در طول این سالها مثل کوه ایستاده بود و کسی اشک او را ندیده بود، در مراسم تشییع پسرش روضه حضرت علی اکبر علیه السلام را خواند. مادر شهیدان گفت: «محمد هم در آغوش برادرش در جزيره مجنون به شهادت رسيد كه ۱۴ سال پيكرش مفقود بود...»

نصرالله سومين فرزند و نخستين شهيد خانواده بود كه ۲۰ سال داشت و وقتي جنگ آغاز شد خواب و خوراك نداشت؛ وقتي از مدرسه مي‌آمد و سفره پهن مي‌شد دور سفره مي‌گشت و گريه مي‌كرد؛ پدرش مي‌گفت «همه مي‌رويم شما ناراحت نباش»؛ نصرالله هم با گريه مي‌گفت «آقاجان كجا مي‌رويم، دشمن دارد به تهران مي‌آيد آنوقت ما بنشينيم غذا بخوريم و به فكر خودمان باشيم»؛ بعد از آن فوراً به تهران آمد و دوره جنگ‌هاي چريكي را ديد و در گروه شهيد چمران بود كه در تاریخ 59/10/18 كنار كرخه به شهادت رسيد. پيكر نصرااله را ۵۵ روز بعد از شهادتش به خانه آوردند.

وي گفت: «روزی که حضرت آقا تشريف آوردند از ايشان خواستم تا نوشته‌اي را زير عكس آقا نصرالله بنويسند كه آرامش قلب خانواده باشد؛ ايشان هم نوشتند «بسم‌الله‌الرحمن الرحيم؛ خداوند متعال رحمت و فضل خود را بر خانواده شاكر و پرگذشت و با اخلاص جنيدي روزافزون فرمايد؛ درجات مرحوم حجت‌الاسلام جنيدي و فرزندان شهيدش و جوان عزيز تازه درگذشته را متعالي سازد و به بانوي محترم جنيدي و ديگر بازماندگان صبر و سكينه عنايت كند» و دائم مي‌فرمودند «ما ناراحتيم اما در پس پرده اين ناراحتي‌‌ها اجر عظيمي نهفته است».

رضا فرزند آخر خانواده بود. مادرش میگفت: «او دردانه ی من بود. در سپاه پذيرفته شد و ۴۰ روز در منجيل آموزش ديد؛ گفتم مادر پدر و برادرهايت در جنوب هستند شما هم سعي كن به جنوب بروي؛ گفت «نمي‌خواهم به هتل بروم بلكه مي‌خواهم بجنگم»؛ به همين دليل به غرب رفت و در پاك‌سازي روستاهاي مريوان در تاریخ 62/2/4 به شهادت رسيد. بعد از شهادتش كردهاي ضدانقلاب ۲۰ هزار تومان پول خواستند تا پيكر رضا را به ما تحويل دهند؛ من هم به بچه‌هاي سپاه پيغام دادم كه بگوييد «به شما پول بدهم كه باز اسلحه جور كنيد و عزيزهاي ديگرمان را بكشيد. بچه من مال شما» كه بعد از ۱۳ ماه در سال ۶۳ در مرحله پاكسازي كه رزمندگان كرد مسلمان انجام دادند پيكر رضا را آوردند در حالي كه چند پاره استخوان و بادگير و پلاكش بيشتر نبود.»
مادر عزیز این شهیدان از خاطرات فرزندانش گفت و بهترین خاطراتش مربوط به سه بار حضور و دیدار رهبر انقلاب در منزلشان بود.

تصویر حاج آقا جنیدی، پدر شهیدانآیت-الله-جنیدی

او گفت: «در سال ۷۷ كه همسرم بيمار شدند، ما از گيلان به پيشوا آمديم و حضرت آقا براي عيادت همسرم به منزل ما تشريف آوردند؛ آقا بسيار ناراحت بودند و فرمودند كه يك هفته است كه «من مي‌خواهم به عيادت حاج‌آقا بيايم اما بچه‌ها امروز و فردا مي‌‌كنند؛ ديگر گفتم اگر امروز آمديد كه هيچ، وگرنه خودم مي‌روم»؛ ايشان در اين ديدار بسيار خانواده را مورد لطف قرار دادند و گفتند كه «نگران نباشيد، حاج آقا هيچ ناراحتي ندارند، شما نارحت هستيد كه پرستاريد»؛ و حاج آقا دو روز بعد از اين ديدار به رحمت خدا رفتند. سال ۷۹ فرزندم عبدالحميد كه جانباز شيميايي و موج‌گرفته جنگ بود به شهادت رسيد، حضرت آقا به منزل ما تشريف آوردند كه به درخواست بنده به منزل شهيد كه نزديك منزل ما است، تشريف بردند؛ و در ضمن صحبت‌هاشان فرمودند «در سال ۶۶ يا ۶۷ (دقيقاً خاطرم نيست) وقتي مرحوم حاج آقاي جنيدي به ديدار ما آمدند من در ميان جمعيت نگاه مي‌‌كردم و ديدم اين وجهه، وجهه ديگري است و بي‌اختيار دستش را بوسيدم»؛ هريار كه ما با خانواده به ديدار آقا مي‌رفتيم ايشان مانند كبوتري كه بال بگشايد، حاج آقا را در آغوش مي‌گرفتند و از ايشان با عنوان «جنيدي خودمان» ياد مي‌كردند كه حاكي از ارتباط معنوي حضرت آقا با حاج‌ آقا جنيدي بود. بعد از فوت نصرالله فرزند شهيد عبدالحميد، دو شب از آقا امام زمان (عج) خواستم كه ديدار آقا را قسمت ما بفرمايد و مي‌‌گفتم «آقاجان، مي‌دانم ايشان خيلي سرشان شلوغ است و دلم هم نمي‌خواهد وقت ايشان را بگيرم؛ اما چشم ما را به جمال ايشان روشن كن»؛ كه شب سوم حضرت آقا به منزل ما تشريف آوردند.»

مادر شهيدان جنيدي گفت: شبی هم خواب ديدم كه مرحوم جنيدي در اتاق نشسته كه يك سيد نوراني از در خانه وارد شدند؛ آقاي ما گفتند ظرف ميوه در اتاق من آماده باشد كه مهمان مي‌آيد من مزاحم شما نشوم؛ وقتي هم حضرت آقا تشريف آوردند فرمودند كه «سه روز است مي‌گويم برنامه‌اي فراهم شود تا به ديدار شما بياييم اما مهيا نمي‌شود».

مقام-معظم-رهبری

حالا این مادر داغدیده 4 شهید قهرمان، مادر معنوی طلبه های مدرسه علمیه فاطمیه شهرستان پیشوای ورامین است.

در همین رابط بخوانید: گزارشی از حضور رهبر انقلاب در منزل شهیدان جنیدی

didar sh joneydi 6

didar sh joneydi 4

didar sh joneydi 3

didar sh joneydi 2

didar sh joneydi 1

didar sh joneydi 5

 

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد