امروز پنج شنبه, 30 فروردين 1403 - Thu 04 18 2024

منو

مادر ادب. دلنوشته

  • دسته: بسیج
  • بازدید: 7179

1 Hazrat-Eomol-Banin-03

از شما می‌خواهم مرا دیگر با نام فاطمه خطاب نکنید، زیرا فرزندان زهرای مرضیه(سلام الله علیها) وقتی این نام را می‌شنوند به یاد مادر خود افتاده غمگین می‌شوندو من نمی‌خواهم باعث نارحتی آن‌ها باشم. از آن روز او را ام البنبن مادر پسران خطاب کردند...

متن زیر دلنوشته ای است که به مناسبت 13 جمادی الثانی، سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها، توسط خانم مشایخی، مسئول فرهنگی حوزه مقاومت بسیج ارسال شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

نامش فاطمه کلابیه بود از قبیله بنی کلاب که در شجاعت و شهامت در میان عرب بی نظیر بودند. او دیگر تنها یک زن از قبیله بنی کلاب نبود بلکه همسر مردی بود که دو عالم به وجود او افتخار می‌کند، خوشحال بود که می‌تواند مادری فرزندان دختر رسول خدا را بکند. او خود را مادر آن‌ها نمی‌دانست بلکه کنیزی می‌دانست که مفتخر به خدمت برای اولاد نبی مکرم اسلام شده است.
روزی امیر مومنان علی(علیه السلام) وارد منزل شد و فاطمه کلابیه را به نام صدا زد. فاطمه سر به زیر انداخته به حضور امام آمد و فرمود: یا امیرمومنان از شما تقاضایی دارم. حضرت(علیه السلام) فرمودند: بگو چه شده؟ او نیز درخواست خود را چنین مطرح کرد: از شما می‌خواهم مرا دیگر با نام فاطمه خطاب نکنید، زیرا فرزندان زهرای مرضیه(سلام الله علیها) وقتی این نام را می‌شنوند به یاد مادر خود افتاده غمگین می‌شوند و من نمی‌خواهم باعث ناراحتی آن‌ها باشم. از آن روز او را ام البنبن مادر پسران خطاب کردند، آری او واقعاً ام البنین بود، چهار پسر تربیت نمود که همه خود را فدایی اهل بیت پیامبر می‌دانستند. ام البنین فرزندانش را به گونه ای تربیت نمود که آن‌ها همیشه خود را خادم فرزندان زهرای مرضیه(سلام الله علیها) می‌دانستند. او از کودکی همراه با شیر برای آن‌ها اشعار حماسی می‌خواند تا فرزندانش شجاع و با شهامت بزرگ شوند، تا در موقع نیاز بتوانند در مقابل دشمنان اهل بیت و اسلام ایستادگی نمایند.
فاطمه کلابیه همیشه فرزندان خود را سفارش به پیروی از ولایت می‌نمود.عباس(علیه السلام) در دامان چنین زنی بزرگ شد که در کربلا وقتی شمر از طرف عبیدالله برای او و برادرانش امان نامه آورد چشمانش پر از اشک شد و به گوشه ای رفت. امام حسین(علیه السلام)  که برادر را در چنین حالی دید به سراغش رفت و از حالش سؤال نمود، عباس(علیه السلام)  با همان شرمی که از کودکی آموخته بود در مقابل امام ایستاد و فرمود: از خود خجالت می‌کشم مادرم مرا فدایی شما تربیت نمود اما اینک شمر برای من و برادرانم امان نامه آورده در حالیکه شمشیر بر روی فرزند رسول خدا کشیده اند، یا ابا عبدالله اجازه بده جوابش را بدهم. آری عباس(علیه السلام)از اینکه شمر به خاطر قرابت خانوادگی برای او امان نامه آورده شرمگین است چون از کودکی آموخته بود که باید در کنار فرزندان مولای متقیان و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بایستد.
بعد از واقعه کربلا بشیر به دستور امام سجاد(علیه السلام) وارد مدینه شد تا ورود کاروان آزادگان دشت نینوا را به اهل مدینه خبر دهد، بشیر با ام البنبن روبه رو شد ام البنین از او پرسید از امام زمانم حسین بن علی(علیه السلام) چه خبر داری؟ بشیر رو به او کرد و گفت ام البنین از خدا برایت صبر می‌خواهم فرزندت عباس در کربلا به شهادت رسید، ام البنین به بشیر گفت من سراغ مولایم را می‌گیرم تو از فرزندم به من خبر می‌دهی، بگو بر سر مولایم چه آمد؟ بشیر می‌گوید یک یک خبر شهادت فرزندان ام البنین را به او دادم اما او همچنان سراغ امام را از من می‌گرفت، در نهایت به او گفتم حسین نیز در کربلا به شهادت رسید، اینجا بود که ام البنین این شیر زن که خود و فرزندانش را خادم امام می‌دانست ناله زد و فرمود همه فرزندانم فدای مولایم حسین، دیگر مرا ام البنین نخوانید چون پسری ندارم، پسرم را در صحرای کربلا تشنه در بین دو نهر آب به شهدات رساندند.
 این شیر زن عرب، در سالهای مبارزه با طاغوت و رژیم 2500 ساله پهلوی و بعد از آن در دوران هشت سال دفاع مقدس الگوی زنان و مادرانی شد که فرزندان و همسران خود را راهی میدان‌های مبارزه می‌نمودند. جوانان و نوجوانان سال 1357 و بعد از آن همان کودکان سال 1344 و 1345 بودند که در دامان مادران خود آموختند که باید پیرو ولایت بود، نباید ولی فقیه زمان را در مبارزات علیه کفر و استکبار تنها گذاشت. این مادران به فرزندان خود آموختند که اگر شیعه دو بال سرخ حسینی و قیام سبز مهدوی و علوی را همیشه همراه خود داشته و به این دو بال تمسک جوید هیچ کس نمی‌تواند او را از پای درآورد. ام البنین الگویی برای این مادران و زنان بود.

پیرزن روبه روی امام نشسته بود عکس اول را از زیر چادر مشکی خود بیرون آورد و جلوی امام گذارد، این فرزند اولم محسن است، عکس دوم را روی عکس اول قرار داد و گفت این فرزند دومم محمد است، عکس سوم را روی دو عکس قبل گذارد خواست چیزی بگوید که چشمش به حضرت امام افتاد که شانه‌هایش از شدتد گریه تکان می‌خورند، سریع عکس‌ها را برداشت و با همان صلابت گفت من چهار فرزند تقدیم اسلام نمودم که اشک شما را نبینم، آری مادر چهار شهید بود. این زن جز زنانی مانند ام البنبن الگوی دیگری دارد؟ 

تقدیم به مادران و همسرانی که همه هستی خود را تقدیم انقلاب اسلامی و این نظام مقدس کردند، تا ما امروز در آسایش و آرامش زندگی کنیم، البته وظیفه مادران امروز از آن مادران سنگین تر است چون ما نیز باید فرزندانی تربیت کنیم که زمینه ساز ظهور مولایمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند و پیرو نایب برحق ایشان حضرت امام خامنه‌ای.

سالگرد وفات حضرت ام البنین(سلام الله علیها) و روز تکریم مادران و همسران شهدا گرامی باد.

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد